استراتژی ارتباط در گفتمان انسان شناسانه تئاتر
«یوجینیو باربا» زاده ایتالیا و بنیان گذار مدرسه بین المللی انسان شناسی تئاتراست،اوبه اسطه عقاید، روشهای پژوهشی وآثاراجرائییش توانسته است در تنوع بی حد و حصر تئاتر جهان، جایگاه خاصی را برای تئاتر ایجاد کند که نشات گرفته از درک عمیقش از ماهیت و اصالت حقیقی تئاتر است.
بابک دقیقی؛ «یوجینیو باربا» زاده ایتالیا و بنیان گذار مدرسه بین المللی انسان شناسی تئاتراست، اوبه اسطه عقاید، روشهای پژوهشی وآثار اجرائییش توانسته است در تنوع بی حد و حصر تئاتر جهان، جایگاه خاصی را برای تئاتر ایجاد کند که نشات گرفته از درک عمیقش از ماهیت و اصالت حقیقی تئاتر است .
نام باربا با مفهومی به نام انسانشناسی تئاتر و تئاتر سوم عجین شده است، عناوینی که نماد اندیشههای اوست و توانست با کمک این مفاهیم جایگاه تئاتر را در موقعیتی مسئولانه و جستوجوگرانه قرار دهد. او و بسیاری از نظریهپردازان تئاتر به ویژه «یرژی گروتفسکی» (کارگردان شهیر لهستانی) توجه ویژهای به نقش و موقعیت عنصر بنیادین تئاتر یعنی «اجراگر» داشتند و تحقیق و مکاشفه پیوسته در عرصه هنر اجراگری را به عنوان مرکز پژوهشهای کاربردی خود قرار دادند تا از آن به عنوان عنصری جهت سازماندهی اُرگانیک اجرا جهت ارتباط موثرتر با تماشاگراستفاده نمایند. باربا از جزیره کوچک آزادی، از پیامهایی شفاف برای زندگی در منظومه تئاتری خود سخن میگوید سخنانی که ایمان و عزم راسخ او را برای قرار دادن تئاتر در مسیر سرچشمههای زلال و انسانی تئاتر نشان میدهد. انسانشناسی تئاتر، تئاتر سوم و سایر مفاهیمی که یوجنیو باربا وارد عرصه تئاتر کرد امروزه توانسته است برای بسیاری از علاقهمندان و هنرمندان وسوسههای اغواکنندهای ایجاد کند و آنها را به سمت جزیره کوچک، امن و پایداری که باربا مقتدرانه در پی آن است بکشاند تا شاید راهی برای بازیابی خودشان در این آشفتگی روزمره بیابند و به فراسوی این روزمرگی چنگ بزنند. باربا صاحب یک جامعیت فکری و اجرایی است که به تناوب در جریان تجربیات وسیع خود در چارچوب یک گروه اجرایی منسجم(گروه تئاتر اودین )، هدفمند و منضبط به دست آمده و طبیعتا متمرکز شدن و بسنده کردن بر بخشی از اندیشهها و روشهای اجرایی او میتواند باعث سردرگمی و درک ناقص اندیشههایش باشد در منظومه فکری یوجینیوباربا در ذیل انسان شناسی تئاتر وتئاتر سوم مفاهیمی دیگری قراردارند که به نوعی سازنده دوعنوان اصلی است از جمله ارتباط ، انرژی ، متن اجرائی ، پیش بیانگری ،اصل تضاد، اصل نفی ، بدن رها شده ، بدن فراروزمره ، معادله پایاپای ، آموزش ، سازمان گروهی ،جستجوی معنا و... اشاره کرد که هرکدام از این مفاهیم توسط باربا تبیین ونقش وکاربرد آنها در نمایش تعریف شده است .اما در بین تمامی مواردی که ذکر شد مفهوم ارتباط درتفکرات ، پژوهش ها و آثاراجرائی باربا جایگاه ممتازی دارد و سایرمفاهیم پژوهشی وکاربردی خود را حول آن صورت بندی می کند ، ارتباط کلید واژه درک دو مقوله انسان شناسی تئاتر و تئاترسوم می باشد باربا جهت تبیین تئاترسوم ابتدا موقعیت آن را در ارتباط دوگونه دیگر تئاتر یعنی تئاتر رسمی و تئاتر آوانگارد قرار می دهد گرچه در پی انتقادونفی ازاین دو گونه برنمی آید اما با تعریف ها وراهکارهائی که برای توضیح تئاتر سوم ارائه می دهد ارتباطی شفاف ودارای حدومرز مشخص را مابین تئاتر سوم وتئاتر آوانگارد ورسمی ترسیم میکندومدعی است که این گونه تئاتر درپی رسیدن به دوگونه دیگر نیست و مسیر خود را مستقلا طی می کند و این ارتباط را این گونه توضیح می دهد : " با تئاتر رسمی در ارتباط است ، چون از مسیر ارزشهای فرهنگی عبور کرده و به سمت بیرون معطوف گشته و سپس به عنوان تصویری از تقابل پویا با متون گذشته و حال ، خود را به ظهور میرساند . از سویی دیگر ، با تئاتر آوانگارد ، تجربهگرا ، پژوهنده ، دشوار و شمایل شکن در ارتباط است ، زیرا تئاتری است که به تغییراتی میپردازد که برای یافتن یک منبع اصیل و به نام ، از خود دفاع کرده و عرصه و دیدگاه خودرابربدعتهاو آفریدنِ تازگی درحوزههای هنری،اجتماعی،گشوده نگاهمیدارد (یانواتسون)
باربا درتشریح ساختارگروهی کنش گران درتئاتر سوم ، به روابط درون گروهی تاکید می گذارد که درچارچوب آن فردیت تک تک اعضا در فرآیند آموزش، تمرین و اجرا حفظ شود و روند آفرینش براساس شبکه ای از ارتباطات گروهی شکل بگیرد که ضمن حفظ پویش گروهی ، فردیت آفرینش گر را مختل نکند ، باربا برای اثراجرائی شان خاصی قائل است و آن را در موقعیت یک بده وبستان فرهنگی قرار می دهد ، برای مردم نمایش اجرا می کند اما در عوض آن به جای پول در خواست یک کالای فرهنگی را می کند که به صورت یک کالای فرهنگی مانند کتاب یا یک اجرا ی نمایش خواهد بود باربا خواستش از ایجاد چنین موقعیتی رسیدن به ساختی منسجم و دوطرفه که پیوندهای فرهنگی عقیدتی و انسانی را در بستری از ارتباطات دینامیک و عمیق قرار بدهد ، او معتقد است که بایستی یک کالای فرهنگی را با یک کالای فرهنگی معامله کرد و فرایند این بده و بستان فرهنگی مورد تاکید است نه آنچه که ردوبدل می شود ،تاکید باربا بر شکل گیری و پایداری ارتباطی دوسویه است.تعدادی از آثار باربا با همین رویکرد و بیشتردر حاشیه شهرها و روستا ها اجرا شده است تا به این طریق بتواند خرد فرهنگ ها ، عادات و نگرش های اجتماع را وارد یک کنش فرهنگی فعال نماید. اما تعلقات فکری و اجرائی یوجینیو باربا زمانی افق گسترده ای به خود می گیرد که گفتمان ارتباط را در مقوله ارتباطات بینا فرهنگی در حوزه –اجرا – با محوریت اجراگر قرار می دهد و تبیین وتشریح آن را درکتاب فرهنگ انسان شناسی تئاتر ( هنراسرار آمیز تماشگر ) پی می گیرد . باربا در این کتاب - که روش تحقیقی آن میتواند الگویی قابل اطمینان برای تحقیقات تطبیقی و تحلیلی در زمینه تئاتر باشد. - با ارزشگذاری مضاعف و توسعه مفهوم تکنیک و کار ویژه آن به عنوان سرشت حقیقی و سازنده عینی هنر اجراگردر الگوهای متنوع آموزش و تمرین در فرهنگ های گوناگون که صاحب یک سنت فرهنگی مدون و بسط یافته در زمینه تئاتر می باشند را در قالب شناخت مفهوم تکینک که آن را در حضور اجراگر با بدنی – فراروزمره – در اجرای سازمان یافته مورد بررسی قرار می دهد .باربا موثرترین ومطمئن ترین وسیله جهت محقق شدن کنش ارتباط را –بدن – می داند وبا درک و اشراف گسترده ای که از تمامی سنت هاوروش های اجرا و اجراگری در شرق وغرب دارد چنین وظیفه ای را برعهده بدن می گذارد البته او به وسیله تفکیک عناصرسازنده تکنیک بدن مانند تعادل ، انرژی ، تعادل ناپایدار ، تضاد دنبال رسیدن به بدن فراروزمره است که در نظر اوبدن ارتباط و اطلاعات است و در صدد آن است که از رهگذر قیاس و تطبیق تکنیکهای اجراگری مدون تئاتر شرق -و در بعضی موارد غرب- به آشکارسازی تکنیکهای اجراگری دست یابد و ازرهگذر آن ریشه ها و ارتباطات فرهنگی موثرو متاثر بودن سنت های اجرائی از یکدیگر راعیان کند.