در گفتوگو با بهزاد تاجالدینی، بازیگر:
تئاتر کرمان در حال پیشرفت است
بهزاد تاجالدینی از هنرمندان خوش قریحه و نسبتا پرکار و در عین حال بیادعا و بهدور از حواشی کرمان میباشد که سه دهه است در عرصههای مختلفی مانند تئاتر، تلویزیون و فیلمهای داستانی و به خصوص رادیو به عنوان بازیگر و نویسنده و کارگردان مشغول به فعالیت بوده و حضور موثر و فعال دارد.
- داستان علاقهمندی شما به هنرهای نمایشی از کجا شروع شد؟
من در خانوادهای به دنیا آمدم که هنر تئاتر و نمایش جزو زندگی ما بود. مرحوم پدرم کارشناس تئاتر اداره فرهنگ هنر در استان سیستان و بلوچستان در قبل از انقلاب بود. و من یاد دارم از همان دوران کودکی همیشه در خانه ما بحث نمایش و تئاتر و نمایش نامهخوانی و... بود. تمام دوران کودکی من با مرحوم پدرم سر تمرینات تئاتر میرفتم و با اشتیاق زیاد متن نمایش و دیالوگهای همه شخصیتها را حفظ میکردم و به خانه که بر میگشتیم به جای همه شخصیتها بازی میکردم و تماشاچیانم خواهر و برادر و پدر و مادرم بودند.
از همان روزها آنقدر به تئاتر و نمایش علاقهمند بودم که پدرم میگفت که بهزاد را میشود بهعنوان سوفلور(کسی که از داخل حفرهای در صحنه نمایش یا پشت پرده دیالوگ یا متن را به بازیگران یادآوری میکند) سر صحنه برد. بعدها در دوران مدرسه در تئاتر و نمایشهای دانشآموزی بسیار فعال بودم و در دوران مدرسه در نمایشهای زیادی بهعنوان بازیگر و... حضور داشتم
- اولین حضور جدی شما در زمینه هنرهای نمایشی و تئاتر با کدام نمایش آغاز شد و مربوط به چه سالی است؟
بعد از اینکه در کرمان ساکن شدیم در سال ۱۳۶۷ دردوران راهنمایی که ۱۳ سال داشتم، قرار بود استاد مهدی ثانی و مرحوم پدرم نمایشی به «نام شاه بازی خیال بازی» را روی صحنه ببرند که اواسط کار پدرم از این نمایش جدا شدند و در نهایت توسط استاد ثانی کارگردانی و اجرا شد. این نمایش آن سالها در سالن اتحادیه انجمنهای اسلامی روی صحنه رفت و توانست در جشنواره استانی جوایز متعددی را دریافت کند که همین موضوع انگیزه فراوانی در من ایجاد کرد. در این نمایش من با آقایان نادر فلاح و مجید عتیق وخانم ذیحیات و... که از هنرمندان ارزشمند کرمان محسوب میشوند، هم بازی بودم.
- آیا در خصوص تئاتر دورههای آموزشی را گذراندید یا تنها به صورت تجربی فعالیت میکردید؟
ورودم به عرصهای جدی و حرفهای تئاتر کرمان با حضورم در تئاتر «شاه بازی خیال بازی» بود و موفقیت و کسب جوایز این نمایش موجب شد که نگاه جدیتری به مقوله تئاتر داشته باشم از همین رو در آن سالها در اولین دوره آموزش تئاتر توسط استاد مرحوم منصور تهرانی ثبتنام کردم. این کلاسها در خانه فرهنگ برگزار شد و من جزو اولین هنرجویان این دوره در کرمان بودم. در ادمه همین مسیر در سال ۱۳۷۳ در رشتهی تئاتر در دانشگاه اراک پذیرفته شدم که تجربیات آن دوره گرچه تحصیلاتم را نیمهکار رها کردم نیز برایم بسیار موثر و مفید بود.
- از دیگر کارهای که در زمینه تئاتر انجام دادهاید برایمان بگویید؟
دو سال بعد از بازیم در نمایش «شاه بازی خیال بازی» در سال ۱۳۶۹ در تئاتر موفق «یشکی دوشکی» به کارگردانی مرحوم استاد مهدی ارمز ایفای نقش کردم. جالب است در آن سال پدرم و خواهرم هم در این نمایش بهعنوان بازیگر حضور داشتند و در جشنواره دانشجویی آن سال این نمایش جوایز متعددی را کسب کرد که از آن جمله جایزه مسنترین بازیگر به مرحوم پدرم و جایزه خردسالترین بازیگر به خواهرم اهدا شد. بعد از موفقیت این تئاتر در جشنواره دانشجویی کشور و همچنین اجراهای متعدد آن در چند تئاتر دیگر از جمله «آلاخون والاخون» و... بهعنوان بازیگر حضور داشتم. اما بعد از مدتی به تدریج به سمت رادیو و تلویزیون آمدم بهطوری که سالهاست که بهصورت جدی و حرفهای در رادیو بهعنوان بازیگر، نویسنده، کارگردان و افکتور و... حضور دارم و البته در طی این سالها در برنامههای تلویزیونی و چند تله فیلم هم ایفای نقش کردهام.
با توجه به تجارب موفقتان در تئاتر شما از اوایل دههی هشتاد تمرکز خود را برفعالیت در رادیو و گاهی تلویزیون گذاشتید، دلیل این اتفاق چه بود؟
قبل از پاسخ به این سوال باید به این نکته اشاره کنم که من از همان دوران نوجوانی و اوایل فعالیتم در تئاتر علاقهی خاصی به صداسازی و تقلید صدا و آواها و به طور مثال لهجهها داشتم، بهطوری که در جمعهای خانوادگی و دوستانه در نقش تیپهای مختلفی صحبت میکردم. این را به این جهت گفتم که زمینهی علاقه به نمایش رادیویی از دوران نوجوانی در من بود.
البته رادیو و بهخصوص نمایش رادیویی برای من جاذبهی فوق العادهای دارد چون مخاطب این امکان را دارد که شخصیتها را در ذهن خود هرطور که میخواهد تصور کند.از طرفی بازیگر نمایش رادیویی تنها باید با صدای خودش احساس و برآیند بازی خود را به شنونده انتقال دهد که این کار برای بازیگری که در فن بیان ضعیف باشد تا حدودی دشوار است.
- در اکثر نقشهایی که شما در نمایشهای رادیویی بازی میکنید، از لهجههای شهرهای استان کرمان به خصوص شهر کرمان استفاده میکنید، و خوشبختانه تا حدود زیادی شأن لهجهی کرمانی در کارهای شما حفظ شده است به چه مواردی دقت میکنید که استفاده از لهجه درکارهایتان موثرو در عین حال شیرین و جذاب است؟ چون متاسفانه بهنظر میرسد در بسیاری موارد استفاده صرف از لهجهی کرمانی در کارهای نمایشی به دور از نگاه هویتانگارانه است؟
قبل از هرچیز باید به این نکته توجه کرد که لهجهی کرمانی بخش قابل توجهی از هویت و اصالت ماست که طی سالهای متمادی با وجود منسوخ شدن برخی واژگان اما همچنان ماندگار مانده است. و جالب این است که لهجهی کرمانی بسیار غنی و دارای قدمت میباشد. پس وقتی نگاه و نظرگاه ما این چنین باشد در استفاده از لهجه، درست و مناسب عمل می کنیم. بنابراین باید به این نکتهی بسیار مهم توجه داشته باشیم اگر ما در اثری نمایشی، چه تئاتر، چه فیلم و چه نمایش رادیویی و... صرفا از لهجه برای خنداندن مخاطب بهره بگیریم در حقیقت با این کار هویت خود را به تمسخر گرفتهایم و جالب است که مخاطب جدی هم شاید به ظاهربخندد اما در دلش از چنین کارهای راضی نیست و دلگیر میشود.از طرفی لهجهی کرمانی همین لهجهای است که ما در طول روز با آن صحبت میکنیم، این لهجه مسخره نیست و کم پیش میآید که ما به لهجهی خود و اطرافیانمان بخندیم، بنابراین وقتی من به عنوان بازیگر و یا کارگردان نمایشی را ارایه میدهم باید بر همین مبنا در نمایش حرف بزنم بدون کشدار تلفظ کردن واژگان و یا ادای برخی کلمات به صورتی تمسخرآمیز وبه قول معروف شل حرف زدن. زیرا در صورت بهره گرفتن از لین کارها، آنچه عرضه میشود، لهجهی حقیقی و رایج بین مردم کرمان نیست بلکه ترکیبی است از لهجه با لحنی متفاوت، تمسخرآمیز ومتاسفانه گاهی احمقانه که به هیچ وجه براساس لهجهی واقعی مردمان کرمان نیست.
توصیه و خواهش من از دوستانی که در عرصههای نمایش و اجرا فعالیت میکنند به عنوان کسی که بیش از ۱۵ سال به طور مستمر در این حوزه فعالیت دارم این است که سعی نکنند که ضعف اثرشان و به خصوص متنشان را با بهره گیری صرف از لهجه بپوشانند. یک متن برای اجرا ابتدا باید دارای فاکتورهای لازم طنز و..باشد، تا بتواند مخاطب خود را بخواند یا بازیگر باید شیوه طنازی و اجرای نقشهای کمدی را خوب تجربه کرده و بداند و بعد از لهجه بهره گیرد، نه اینکه صرفا با غلیظ و سفیهانه صحبت کردن با لهجهی کرمانی قصد خنداندن مخاطب را داشته باشد.
- رادیو کرمان از همان سالهای راهاندازی تا کنون همیشه مخاطبان بیشتر و وفاداری نسبت به تلویزیون داشته آیا با این نظر موافقید؟ تحلیلتان چیست؟
تا حدودی موافقم. دلیل اول همانطور که خودتان قبل از گفتوگو عنوان کردید، تفاوت مدیا و ساختار متفاوت رادیو و تلویزیون است. اولین نکته در توجه و وفاداری بیشتر مخاطبان به رادیو به دلیل در دسترس بودن و استفاده راحتر از رادیو نسبت به تلویزیون است. اما دلیل دیگر این است که مخاطب در حین گوش دادن به رادیو، آزادی عمل دارد و میتواند کارهای روزمره خود را نیز همراه با گوش دادن به رادیو انجام دهد و تمرکز دیداری برای گوش دادن به رادیو لازم نیست.
از طرفی وقتی در تلویزیون محدودیتهایی به جهت ساختار آن وجود دارد و کسی که جلوی دوربین میرود باید ضوابط و نکاتی را رعایت کند وحتی قالب برنامهها بر مبنای خاص و محدودتری است. مثلا نمیشود تصویر آلات موسیقی را در تلویزیون نشان داد، ولی مخاطب مثلا حین گوش دادن به موسیقی در رادیو چنین خواسته و مطالبهای از رادیو ندارد. اینها و دلایل دیگری مانند محتوای نسبتا غنیتر برنامههای رادیویی و... باعث شده که مخاطبان رادیو کرمان نسبت به تلویزیون به قول شما وفادارتر، همراهتر و چه بسا بیشتر باشند. گرچه به نظرم عوامل دست اندرکار و مدیران تلویزیون کرمان با وجود همه کمبودها و... تمام تلاش خود را برای بهتر شدن برنامهها از جهت کیفی و کمی بهکار میبرند.
- چه تفاوتهایی بین بازیگری در نمایش رادیویی و ایفای نقش در صحنهی تئاتر و تلویزیون و سینما وجود دارد؟
اساس هنر بازیگری مشخص و برای هر کدام از رشتههایی که نام بردید تقریبا ثابت است.اما بازیگر ابتدا باید بداند که مثلا تئاتر چه ویژگیها و قواعدی دارد و تلویزیون و رادیو چه ویژگیهای دیگری.مثلا در تئاتر بازیگر باید دیالوگهای خود را بسیار رساتر بیان کند تا صدایش به تماشاگران انتهای سالن هم برسد، یا در ادای احساساتش مثلا اغراق کند تا چهرهاش دیده شود یا مثلا در سینما باید بداند که در چه قابی دارد بازی میکند آیا در نمای بسته قرار دارد، یا نمای باز و لانگ که برهمین مبنا بازی کند و... اما در رادیو از آنجا که تنها راه ارتباط با شنوندگان و مخاطبین صداست و بار اصلی کار برصدای بازیگر استوار است، بازیگر نمایش یا مجری رادیو باید در خصوص فن بیان و شیوهی حرف زدن و گفتار متن، دارای تبحر و تجربهی کافی باشد تا بتواند احساسات و نکاتی که مد نظر است را در ذهن مخاطب القا کند. بنابراین کار در رادیو محدودتر و از طرفی تخصصیتر است.
- با توجه به فعالیت رادیوهای اینترنتی و تولید پادکستها در سالهای اخیر در فضای مجازی و استقبال فراوان مخاطبان از آنها چه دورنمایی برای رادیو میبینید؟
بدون تعارف اگر رادیو بخواهد که همچنان مخاطبان خود را حفظ کند باید هم از لحاظ ساختار و هم از جهت تخصصیتر شدن برنامهها اقدام کند و سعی در بهروزرسانی خود داشته باشد. بهترین راه همراهی با مخاطب و ارایهی آنچه که او میخواهد است، البته نه اینکه باید صرفا طبق نظر مخاطب و سلیقهی آن حرکت کرد، زیرا وظیفهی رادیو بالا بردن سطح سلیقهی و اگاهی مخاطب نیز هست، منظورم این است که مخاطب بداند که رادیو بهقول معروف نسبت به او و جامعه بیتفاوت نیست و حرف دل او را میزند از طرفی دیگر در زمان کنونی شاهد تعدد رسانهها هستیم، هرکس با همین گوشی موبایل خود میتواند برنامه بسازد و به راحتی در فضای مجازی نشر دهد و طبعا مخاطب هم داشته باشد، بنابراین رسانههای رسمی مانند رادیو ناچار باید در رقابتی تنگاتنگ حضور داشته باشند و از همین روی حساسیت و شیوهی کار در دوران کنونی بسیار سختتر و با حساب کتاب بیشتری همراه خواهد بود.
- کمی از برنامههای موفقی که در رادیو اجرا کرده و خاطراتتان برایمان بگویید؟
طی این سالها خدا را شکر توانستهام در کنار دوستان هنرمند دیگرم برنامههای موفقی را در رادیو کرمان اجرا کنیم که طبق آمار و نظر سنجیها بسیار مورد توجه و علاقه شنوندگان قرار گرفته است، از جمله برنامه موفق «رادیوها روشن»، «خیابان جوانی»، «کسی خونه هست؟» و بهخصوص کار ریتمیک نمایشی برای برنامه «مفشو» با همراهی استاد کهن عزیز و... در همهی این دوران خاطرات زیادی داشتهام، مثلا در سال ۹۱ در یک برنامهی زنده طنز رادیویی من در کنار استاد کهن و سرکار خانم نارویی در حال اجرا بودیم که حین برنامه به من خبر فوت پدرم را دادند و من مجبور بودم کارم را ادامه دهم، باور کنید آن روز حین اجرای برنامه که باید با طنازی و به صورت طنز بازی میکردم، اشکهایم سرازیر بود؛ حال عجیبی و دوگانهای داشتم از طرفی سوگوار پدر بودم و منقلب و از طرفی باید بازی میکردم، آن هم با طنز وخنده!.
یکی دیگر از خاطراتم نیز جالب است، یک روز با آژانس به رادیو میرفتم راننده وقتی فهمید محل کار من در رادیو است، از من پرسید: «آیا کسی که شخصیت تیمور را اجرا میکند، می شناسم؟» و از آنجا که این شخصیت را خودم بازی میکردم از روی کنجکاوی پاسخ دادم نه. و جالب اینکه آن رانندهی تاکسی شروع کرد از ویژگیهای مختلف او برایم گفتن؛ مثلا گفت: همون پیرمرد که قد کوتاهی دارد و چاق و سرش کمی بیمو است! برایم جالب بود که هیچکدام از ویژگیهای فیزیکی که او تنها از طریق شنیدن بازی من در ذهنش تصور کرده بود، با من تطابق نداشت. آن روز فهمیدم که هر مخاطب میتواند شخصیتهایی را که ما بازی میکنیم، به صورتهای مختلف در ذهن خود تصور کنند و این موضوع برایم بسیار جذاب است.
- اگر نکتهای باقی مانده، که میخواهید به عنوان سخن پایانی اضافه کنید، بگویید؟
تاتر و هنرهای نمایشی کرمان، هم از لحاظ کیفی و هم از جهت کمی نسبت به گذشته پیشرفت قابل توجهی کرده است، گرچه مدتی است دوباره شاهد رکود هستیم، اما بهنظر میرسد این مساله گذرا است. دوستان هنرمند ما در این حوزه باید بدانند که قالبهای نمایشی بسیار زیاد و متفاوت است وهرکس براساس علاقه و سلیقه خود در قالبی فعالیت میکند. ما بهتر است یادبگیریم که یکدیگر را نفی نکنیم و با همدلی بیشتر در کنار هم کار کنیم. از رخدادهای هنری مثلا پروژههای فیلمسازی و سریالسازی و امثالهم که در کرمان رخ میدهد استقبال کنیم. مثلا حضور هرچند کوتاه من به عنوان بازیگر در فیلم سینمایی «محمد رسول الله» مجید مجیدی برایم یک تجربهی بسیار ارزنده و مهمی بود، چون عوامل کار بسیار حرفهای و آگاه و مسلط به کار خود بودند. بنابراین هر فرصت میتواند برتجربه و آگاهی ما بیافزاید. امیدوارم که تئاتر کرمان همچنان روند رو به جلویی داَشته باشد و ما همچنان شاهد درخشَش هنرمندان کرمانی در عرصههای مختلف باشیم.
گفتگو از علیرضا فدایی کرمانی (کرمان شهر)