در حال بارگذاری ...
یادداشتی کوتاه برای نمایش اتهام به خود، به کارگردانی محمدحسین احمدی

یک اتهام به خودِ صادقانه

تئاتر کرمان- مازیار رشیدصالحی؛ ​در ریخت اجتماعی امروز ما، اصرار به نوگرایی و حرکت به سمت شمایلی از زندگی پست مدرن به وفور دیده می شود. 

 

در ریخت اجتماعی امروز ما، اصرار به نوگرایی و حرکت به سمت شمایلی از زندگی پست مدرن به وفور دیده می شود. 

فاکتورهای مهمی مثل رسانه های مجازی، رشد تکنولوژی و رشد ارتباطات بدون شک مدل زیست اجتماعی ما را تغییر داده است، اما آنچه که معلوم است حد و اندازه و عمیق بودن نوع نگاه جامعه به این شکل تقریبا جدید و بدون عمق است. بدون تردید این تغییر زیستی تاثیرات خوب و بدی را هم در پی داشته که به دلیل تکمیل نبودن نقشه این راه، یعنی زندگی در قالب پست مدرن، این تاثیر ها طبیعی است. مهمترین بخشی که در دنیای پست مدرن دچار چالش، بحران و بازیابیست، انسان است. انسان و سرنوشت در حال تحولش در دنیای جدید. 

هانتکه سرنوشت انسان و مسیر رشد آن را دستمایه نوشتن نمایشنامه اتهام به خود کرده است. 

نمایشنامه در مسیر آوانگارد نگارش شده و نوعی خطابه است، بی هیچ توضیح و دستوری؛ سیل جملاتی که غالبا با افعال مشابه به پایان میرسند وخط قصه را پیش میبرند.

اما حالا به اجرای محمدحسین احمدی از این نمایش که برسیم، ابتدا با طراحی مبهم عامدانه ای روبرو هستیم که قصد دارد ما را وارد اتمسفری نامشخص کند، انگار طراح میخواسته دقیقا در راستای محتوای نمایشنامه از نقطه آغاز انسان شروع کند. در طراحی میزانسن این اثر کارگردان تلاش کرده از سطح به طور ویژه ای استفاده کند، از نور استفاده ای به جز روشنایی صحنه داشته باشد، بازیگرانی را برای ایجاد فرم های بدنی و تلفیق آن با اجرا اضافه کرده وحتی خودش به عنوان بخشی از میزانسن در صحنه حضور پیدا میکند. در واقع میشود گفت تلاش برای کنار هم گذاشتن عناصر یک اجرای پست مدرن شده است، اما اینکه چیدمان این عناصر در شکل نهایی ما را با میزانسنی پست مدرن روبرو میکند یا خیر، پاسخ خیر است. گاهی عدم دانش ما نسبت به تکنیک ایجاد یک عنصر در صحنه نه تنها هدف استفاده آن را توجیه نمیکند بلکه باعث میشود بخش های دیگر تولید هم تحت تاثیر قرار بگیرد. نمونه ای که در این اجرا میتوان مثال زد، استفاده از خاک رس بر سطح صحنه است. استفاده از این عنصر در طراحی فارغ از اینکه آیا تاثیری بر روند چیدمان کنش کلی اجرای ما میگذارد یا خیر، مستلزم شناخت تکنیک استفاده از آن است. نباید فراموش کرد که اصلی ترین نقطه اتصال اثر با مخاطب الگوی ارتباطی اثر است، کارگردان به طور ناخواسته با ایجاد گرد و غبار به الگوی ارتباطی اثرش لطمه میزند، گرد و غبار مانند یک نویز بیرونی قطع ارتباط مخاطب با اثر را ایجاد میکند.

نکته دیگر ضرباهنگ اجراست، از آنجا که خطابه های نمایشنامه عموما با فعل های مشابه به پایان میرسند ناخواسته ممکن است ما دچار منوتون شدن و ایجاد آهنگ یکنواخت در طول اجرا یا حتی خواندن نمایشنامه بشویم. هدایت بهتر بازیگران در حوزه کلام برای عبور از این آسیب میتوانست موثر باشد و همچنین در جاهایی از اجرا که ضرباهنگ کلام بازیگران با تمپوی کند تری اجرا میشود نظام کلی ریتم اثر از مسیر خود خارج میشود. کارگردان تلاش کرده مدل تجسم خود از متن را به اجرا برساند وبا آنچه که برایش اندیشیده با مخاطبش ارتباط بگیرد، اما این ذهنیات او در اجرا به عینیت نرسیده، و ناقص است. عناصر کلی اجرا در کنار هم به انسجام نمیرسند و هر کدام از بخش ها برای خودش مجزا ارائه میشود.

با این وجود اما، نقطه ای که در این نمایش حائز اهمیت است، صداقت است. اثر با همه نقاط قوت و ضعفی که هر تولیدی میتواند داشته باشد، به دنبال فخر فروشی در چشم مخاطب نیست. تلاش گروه اجرایی قابل لمس است. بازی بازیگران، اجرای بازیگران فرم همه و همه بی هیچ هیاهویی ارائه میشود، اینکه در چه سطحی از کیفیت و تکنیک قرار گرفته اند بحث دیگری ست. این اجرا ثمره تجربه یک تیم جوان و پر تلاش است، در این ایام که کار تئاتر کردن بسیار سخت تر از قبل است، دیدن آن را توصیه میکنم.

مازیار رشید صالحی 

عضو کانون منتقدان تئاتر ایران




مطالب مرتبط

نظرات کاربران