نگاهی به نمایش «بیخبران حیرانند»
ما یک نفریم
شاهد شفیعی٭، «بیخبران حیرانند» در سادگی داستانش به رمز و رازی حیاطی اشاره میکند که سازوکاری به شدت جدی دارد: «اصل فقدان لذت!»
خانوادهای که از نسل اولش تنها خاطرهای موجود است، نسل دومش در تلاش برای ساختن لذت ناکام بودست و نسل سوم امیدی به ساختن لذت نمادینش دارد.
جامعهای کوچک با امید و سرخوردگی و اتحاد و اختلافاتی درهم تنیده که برای رفتن به جشنی آماده میشود، جشنی که لذت را نمایندگی میکند.
آمادگی برای جشن، سراسر امید لذت و خنده و خوشبختی است اما دیر نمیپاید که فاجعه رخ میدهد و عالم فانتزی لذت و خیالات شیرین را ویران میکند:
دلیل لذت دزدیده شده و فانتزی لذت از هم میپاشد! تابو شکنیهای فردی رو شده و افراد به جان هم میافتند:
هرکسی میتواند لذت را دزدیده باشد! دیر نمیپاید که واقعیت دزدیده شدن لذت غلبه میکند و سوژهها در مواجهه با عمق فاجعه، اتحاد نمادین را بازیابی میکنند.
اما، دزد لذت چه؟ هرکسی میتواند لذت را دزدیده باشد! اما چهکسی؟ لذت کشف معمای ایجاد شده در یک تئاتر، لذت برخورد با جهان اثر است.
لیک این لذتی است که مخاطب فاقد آن است! و به قول ژاک لاکان: هدف بزرگ لذت بزرگ، همیشه در فقدان است و دست یافتنی نیست!
گرچه معمولا میخواهیم با دیدن نمایشی کمدی، از هجوم واقعیت بیرون دربهای سالن فرار کنیم، اما پس از اتمام نمایش باز باید به آن برگردیم،
ما از نمایش توقع ایجاد خلسهی فراموشی گسستگیهای واقعیت را داریم، اما «بیخبران حیرانند»، شبح خلسه را نشان میدهد و تهدید عالم واقعی بیرون درب سالن را به سالن میآورد و به عنوان پایانبندی به ما میدهد.
ما نیز از خانواده داخل نمایشیم که لذتهایمان دزدیده شده، خانواده نمایش نیز از ما هستند و نمیدانند لذت را چهکسی دزدیده!
«ما یک نفریم»، واقعیت، فقدان لذت است، و تنها «فجایع» ما را در لحظاتی «یکدل» نشان میدهند.
٭نمایشنامه نویس و فیلمساز