در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «مرگ در نمی زند» به کارگردانی حامد سالاری

سیاه دارد عاشق می‌شود

«مرگ در نمی‌زند» دومین نمایش سیاه بازی یک سال اخیر سیرجان است. پس از «نازکنیز» که با استقبال خوب تماشاگران همراه بود، این بار حامد سالاری که در نمایش قبلی بازیگر بود، تصمیم گرفت اولین تجربه کارگردانی خویش را با سیاه‌بازی کلید بزند.

رضا مسلمی زاده؛ «مرگ در نمی‌زند» دومین نمایشی سیاه بازی یک سال اخیر سیرجان است. پس از «نازکنیز» که با استقبال خوب تماشاگران همراه بود، این بار حامد سالاری که در نمایش قبلی بازیگر بود، تصمیم گرفت اولین تجربه کارگردانی خویش را با سیاه‌بازی کلید بزند. او برای این منظور ابتدا «شوخی کوچک جناب میم» نوشته نگار داستان‌پور را برگزیده و در نمایشنامه دخل و تصرف‌هایی کرده و آن را با نام «مرگ در نمی‌زند» بر صحنه‌ی تالار فردوسی سیرجان آورده است . حکایت مرگ در نمی‌زند از همان کهن الگوی تکرارشونده نمایش‌های سیاه‌بازی پیروی می‌کند؛ حاکم/ اربابی کودن در بازی زبانی سیاه گرفتار می‌شود و لابلای صحنه‌ها با تار و دمبک و بشکن تزیین می‌شود تا نمایش از نفس نیفتد. سیاه یک نقش‌ مایه‌ی تاریخی است که در هر نمایش خود را بی‌کم وکاست تکرار می‌کند. بی‌پروا در سخن و بی‌اعتنا به دنیا. او خیر‌خواهی است که کار دیگران را رواج می‌دهد و داد ایشان را از کهتر و مهتر می‌ستاند. اما ظاهرا این شخصیت مستعمل در حال پوست‌اندازی است. روزگاری بذله‌گویی و حاضرجوابی‌های فی‌البداهه بازیگر نقش سیاه، یگانه مرکز ثقل نمایش‌های سیاه‌بازی بود و نمایش خط داستانی ساده و سرراستی داشت و به او این مجال را می‌داد تا با تکیه بر بازی‌های زبانی یک‌‌تنه نمایش را پیش ببرد. اما به نظر می‌رسد شکل و شیوه‌‌ای از سیاه‌بازی در حال شکل‌گیری است که مطلق‌العنانی سیاه را طراحی نمایشنامه‌نویس قید می‌زند تا طرحی پیچیده‌تر را بازی کند. در واقع این نمایشنامه‌ها تلفیقی از عناصر سنتی با نمایشنامه‌های امروزی هستند و روایت دراماتیک در آنها پیچیده‌تر از شکل سنتی خویش است. سیاهِ نمایشِ مرگ در می‌زند، عاشق دختر حاکم شده است و برای رسیدن به فخرالدوله نقشه‌ی پیچیده‌ای را با همکاری نگهبانان طراحی و اجرا می‌کند؛ به شکل مرگ بر حاکم ظاهر می‌شود و به او مهلتی چند روزه برای اصلاح رفتار و گفتار می‌دهد و...

در این شکل تلفیقی به ویژه با تغییراتی که حامد سالاری در نمایشنامه ایجاد کرده است، شخصیت‌های حاشیه‌یی که معمولا هویتی تیپیکال دارند، به شخصیت‌های موثر در کنش و دارای ویژگی‌های شخصیتی تبدیل شده‌اند. این تغییرات ممکن است از منظر برخی طرفداران دو آتشه‌ی سنت‌های لایتغیر نمایشی ذنب لایغفر به حساب آیند که البته موضوع بحثی دامنه‌دار است. «مرگ در می‌زند» (که شبیه نام کتابی از وودی آلن است و مشخص نیست میان این دو چه نسبتی برقرار است) جذابیتش را در اجرا بیش از سایر عوامل، مدیون استعداد ویژه امین شبستری در ایفای نقش سیاه است. او قبلا هم در «نازکنیز» خوش درخشیده و در فهرست مقام‌آورندگان جشنواره تئاتر استان جایگاهی یافته بود. تلاش بقیه بازیگران و کارگردان در نوبه‌ی خویش قابل احترام است اما اگر این تلاش با دقت و کنکاشی بیشتر در درک موقعیت همراه گردد، مطمئنا اجرایی موفق‌تر را شاهد خواهیم بود.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران