در حال بارگذاری ...
...

نقد حمید نژادی به نمایش «آهسته با گل سرخ»

تئاتر انقلابی

نقد حمید نژادی به نمایش «آهسته با گل سرخ»

تئاتر انقلابی

رادی همواره معتقد به شرافتِ انسانی‌ و در پی احیای ارزش‌هابوده است . در نوشته‌ هایش نوعی تعهّد و احساس مسئولیّت پیرامون آنچه در جامعه مطرح می‌شود، قابلِ تشخیص است.

به گزارش تئاتر کرمان- حمید نژادی؛ کمتر تئاتری هست که رادی را نشناسد و این معلم بزرگوار را نستاید و سر تعظیم فرود نیاورد.

رادی فعالیت خود را در عرصه نمایشنامه‌نویسی با نگارش «ازدست رفته» در سال ۱۳۳۷ آغاز کرد، اثری که به چاپ نرسید.

 آخرین اثری که از وی به اجرا درآمد نمایشنامه «خانمچه ومهتابی» بود . 

رادی همواره معتقد به شرافتِ انسانی و در پی احیای ارزش‌هابوده است. در نوشته‌هایش نوعی تعهّد و احساسِ مسئولیّت پیرامونِ آنچه در جامعه مطرح می‌شود، قابلِ تشخیص است. دغدغه  رادی تئاتری است که با مردم زمانه و هم‌عصر خود رابطه تنگاتنگ داشته باشد. تئاتری که ریشه‌هایش در هویت است. بخش اساسی این هویت، فرهنگ و اجتماع و خانواده است .

 او شخصیت های زیادی در آثارش خلق کرده است که در بین این شخصیت‌ها؛ کشاورز، خان، صیاد، معلم، بازاری، دانشجو و... همه جور آدم با طیف‌های مختلف وجود دارند. او با خلق این شخصیت‌ها وپرداختن به خاستگاه و جایگاه آنها، بخش‌های مختلف اجتماع رابه نقد و چالش می‌کشد.

فرصتی فراهم شد تا  به تماشای یکی از آثار رادی به نام «آهسته با گل سرخ» بنشینم و این بار نه با هادی مرزبان و گروه بازیگران حرفه ای، بلکه با گروهی از دانشجویان بی ادعا که انصافا توانسته اند صد دقیقه تماشاگر را با خود بکشانند و در یک تجربه شریک کنند. هر چند خود متن این کشش و جذابیت و موقعیت های دراماتیک را داراست اما این بازیگرانند که به کلمات روح و جان می دهند. پایه و اساس یک تئاتر خوب متن آن است متنی که بتواند جواب گوی نیازها و شرایط جامعه باشد از این لحاظ باید به تیم کارگردانی تبریک گفت که گام اول را صحیح برداشتند .

«آهسته با گل سرخ» داستان جلال برادر زاده عبد الحسین دیلمی است که رتبه اول کنکور معماری را کسب کرده و از رشت به تهران آمده اما با بسته بودن دانشگاه مواجه می شود. عبدالحسین خان از جلال می خواهد تا آروم شدن اوضاع همین جا بماند. فضای حاکم بر نمایش ما را به زمان قبل از بهمن 57 می کشاند. جامعه در آستانه یک تحول اجتماعی است در بیرون از خانه عبدالحسینخان طوغیان و آشوبست اما در خانه عبدالحسین خان ...

 آنان در خانه کِز کرده اند و فقط برای خرید مایحتاج زندگی به کوچه و بازار می روند. سینا پسر خانواده که قرار است با ساناز دختر خاله اش ازدواج کند در فکر خوشگذرانی است.  او بیشتر وقت خود را در میخک طلای می گذراند. او در آرزوی رفتن به آلمان است. تمام وسایل شخصیاش ساخت آلمان است. برادرش در آلمان شرایط زندگی را برایش فراهم کرده است اما عبدالحسین خان که تاجر چای است می خواهد که یک نمایندگی در اتریش توسط سینا داشته باشد. شمس الملوک مادر خانواده در یک خانواده سرشناس در رشت بزرگ شده است. او متاثر از یک حسادت زنانه از این که جلال در شرایط بسیار سخت توانسته وارد دانشگاه شود اما سینا نتوانسته ناراحت است. ساناز خواهرزاده شمس الملوک دختری است مهربان و هنرمند. او بیشتر وقت خود را در خانه خاله می گذراند . سیامک پسر کوچک خانواده بعد از تعطیل شدن مدارس، با باغ وحش کوچکش سرگرم است گوی که پای او را در خانه بستاند. شخصیت دیگری که در نمایش از او یاد می شود و ما او را ندیده ایم مش رمضون است او به دلایلی که معلوم نیست خانه را ترک کرده هرگاه زنگ خانه بصدا در می اید همه فکر می کنند مش رمضون است. تنها نشانه ای که از این شخصیت توسط سینا نقل می شود در آتش دادن میخک طلایست که به نظر می اید یک فرد انقلابی بوده و شاید بهمین خاطر است که این خانواده را ترک کرده. در بیرون از خانه صدای تیر، آژیر ، نارنجک و ... به گوش می رسد اما عبدالحسین خان متزلزل فقط گوش می دهد. او اجازه نمی دهد با امنیت خانهاش بازی شود. او می پندارد که آشوب و انقلاب در بیرون از خانه اش است غافل از اینکه خیلی وقته انقلاب در خانه اش نفوذ کرده . جلال نماینده دانشجویان انقلابیست. او مجروحی که تیر خورده است را به خانه می آورد و به او کمک می کند. عبدالحسین خان مجروحِ غرق در خون را می بیند و جلال را از خانه اخراج می کند. فردا قرار است سینا به همراه ساناز خاک ایران را ترک کنند شمس الملوک به ساناز زنگ می زند و از او می خواهد که آخرین شب را با هم سپری کنند ساناز بعلت برقراری حکومت نظامی قادر نیست به خانه خاله بیاد حتی تاکسی تلفنی هم اجتناب می کند ولی شمس الملوک می خواهد امشب جشن برپا شود به همین خاطر از سینا می خواهد که دنبال ساناز برود اما او مست است و نمی تواند. عبدالحسین خان نیز در این شرایط از خانه بیرون نمی رود. از جلال می خواهد و او اطاعت مکند ومی رود. در راه برگشت مردم در خیابان مه گرفته می دوند جلال  چتر را براسر ساناز گرفته و او را هدایت می کند در زیر باران سربازی به آنها ایست می دهد و تیر می زند. ساناز به زمین می افتد اما جلال عروس عبدالحسین خان را به خانه می رساند. سینا معتقد است که جلال بلاخره زهرش را بر زندگیاش ریخت. جلال ساناز را هل داده است و پای ساناز آسیب دیده است او با جلال گلاویز می شود جلال بر زمین می افتد سینا متوجه می شود که جلال تیر خورده و جلال غرق در خون آخرین صحبتش را رو به سینا میگوید این « یادت باشه سینا» و وقتی ساناز متوجه می شود که جلال شهید شده برمی آشوبد.

 بازیگر نقش ساناز خانم نغمه منعمی درخلق این لحظه بسیار خوب عمل می کند با تمام وجود جیغ می کشد جیغی از اعماق جان  جیغی بدون صدا  این صحنه ما را به یاد ننه دلاور برشت و هلنه وایگل می اندازد. در این اجرا همه بازیگران در ارائه نقششان تلاش می کنند. در این بین بازیگر نقش عبدالحسین دیلمی باید تلاشی مضاعف داشته باشد چون این شخصیت به لحاظ فیزیک از بازیگر دور می باشد اما مصطفی اسدی در ارائه شخصیت موفق بوده است. امیر رضا محسنی نیز در ارائه شخصیت جلال موفق عمل کرده است. جلال مفهوم و نماد یک انقلابیست. انقلابی که مختص یک جغرافیای خاص نیست. جلال نشان داد که انقلابی بودن به ریش و ظاهر نیست به عمل و اندیشه است. 

سالانه میلیون ها تومان در نهادهای مختلف هزینه می شود تا تئاتری با موضوعیت فرهنگ ایثار و شهادت ، انقلاب ، جنگ و دفاع مقدس  سفارش داده شود اما متاسفانه این متون بسیار ضعیف و شعاری نوشته می شوند و در مرحله ارائه نیز بسیار ضعیف تر اجرا می شوند. ای کاش نهادها درست هزینه می کردند این گروه دانشجویی یکی از انقلابی ترین اجراهای تئاتر را در شرایط بد اقتصادی ارائه کرده است. اما نهادهای که ادعا دارند بانی هنر انقلابی هستند کوچکترین هزینهای را متقبل نمی شوند که هیچ ، حتی به دیدن این نمایش هم نمی آیند. هزینه هنر باید صرف کنفرانس ها و همایش های به اصطلاح انقلابی شود. غافل از این که هنر انقلابی در جای دیگر جاریست.

 جلال در گودال سرخ خون خود همچون ماهی در خاک افتاده جان خود را نثار می کند تا به خانواده دیلمی فرهنگ ایثار و شهادت را بیاموزد. در پایان به همه تئاتری های استان پیشنهاد میکنم که اجرای این اثر را از دست ندهند و از تیم اجرای نمایش «آهسته با گل سرخ»  عوامل صحنه دکور گریم نور و ... تشکر می کنم .

این نمایش به کارگردانی  صادق منشی و حمید رضا معصومی در تالار همایون صنعتی هر شب ساعت  19 اجرا می شود .