در حال بارگذاری ...
نقدی بر «عاشقانه هایی» نمایش حاضر در جشنواره تئاتر استان کرمان

سه با یک برابر نیست

تئاتر کرمان، امیر حسین طاهری : این اثر با تشتتی در محتوای خود ایجاد می کند که دریافت مخاطب را به اختلال می کشاند.

«عاشقانه هایی ...»مثل اسم ش گنگ است، ظاهرا قرار است به مسائل زنان بپردازد، اما در ترکیب نامتجانسی که از اختلاط سه متن مجزا به دست آمده، نمیتواند در آن گستره، هدف روشنی را نشانه بگیرد. بستر اصلی اثر، به آخرین کلمات این قصه گوش کن ،از کامران شهلایی است؛ نمایشنامه ای که به مثلثی عشقی بین دو خواهر و مردی که به توالی همسرشان میشود شکل می-گیرد. اما در بین سه صحنه ی انتخاب شده از این نمایشنامه، ابتدا بخشی از نمایشنامه ی "روایت عاشقانه¬ای از مرگ در ماه اردیبهشت" محمد چرمشیر، و سپس بخشی از شبیه خوانی "یوسف و زلیخا" قرار گرفته است. این سه متن، از نظر دغدغه¬ و هدف و تکنیک و اسلوب با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و جز آن که در تم، هر سه به روابط زن و مرد پرداخته¬اند، نزدیکی دیگری به هم ندارند، ضمن آن که زمانبندی صحنه ها را نیز از تناسب انداخته اند. پهلو به پهلو شدنِ متن، البته که به گروه اجرایی امکان می دهد تا توانایی های خود را در به تصویر کشیدن اساطیر و حکایات کهن و انسان های امروزین بیازماید و از بازی های رئالیستی تا نقالی و شبیه خوانی را در اجرای خود بگنجاند، اما ضمنا تشتتی در محتوای خود ایجاد میکند که دریافت مخاطب را به اختلال می کشاند.

این سیاق، بر خاطرات خوش و سوابق روشن «مهدی بهرهمند» و «مریم مسعودی» استوار شده است؛ همکاری این دو هنرمند در اجراهای "قمر در عقرب" و "چون گردبادی که دمی گیسوان زمین را بر میآشوبد ،(در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80) حالا ایشان را متقاعد کرده که باز به سراغ متونی بروند که بر "بازی در بازی" و "فاصله گذاری" مبتنی اند و برای بازیگر این امکان را فراهم می کنند تا در زمانی فشرده، نقش¬های مختلفی را بازی کند و با ساخت لحن، صدا، فیگور و ریتم های متفاوت، توانایی بازیگری خود را به رخ بکشد. طبیعتا این متون، شیوه بازی برون گرا و تیپیکی را طلب می¬کنند که از صداسازی و اطوار، ابزار می¬سازند؛ بنابراین بازیگر این نقش ها باید حائز توانایی های فیزیکی و کلامی و موسیقایی و رقص و ... باشد تا بتواند هر بار با آفرینش کاراکتر جدیدی، مخاطب را به شگفتی و تحسین وادارد. هر چند هنوز آثاری از این توانایی ها در بازیگران «عاشقانههایی ...» مشهود است، متاسفانه گویی انعطاف و تسلط لازمه در ایشان دارد کمرنگ می¬شود و گذر سالیان و دوری از این شیوه ی شرقی و تمرینات مداوم ش، موجب شده که اینک بیشتر با خاطره  روبرو شویم تا با حضور. ضعف در اجرای ریتم و حرکات شبیه-خوانی همراه می¬شود با حذف "اشتلم"ها و آوازها –که غالبا منجر به دکلمه¬ی اشعار می شوند- و به جز لحظاتی که بازیگران از عهده ی آوازهای آسان¬تر بر می¬آیند، اکتاوهای بالا و تحریرها و آوازهای پیچیدتر بر عهدهی گروه موسیقی افتاده است و اجرا را از یکدستی و ارتباط موثر با مخاطب دور میکند؛ و صد البته که نقش پخش فیلم (به جای اجرای زنده) و ایفای نقش با ماسک (در مورد مریم مسعودی) را در این قطع ارتباط صحنه و مخاطب نمی¬توان نادیده گرفت.

جذاب ترین بخش اجرا، طراحی لباس آن است که میتواند در نبودِ دکور، هر سه فضای واقع¬گرایانه¬ی امروزین، پارودی رستم و تهمینه، و شبیه یوسف و زلیخا را بازآفرینی کند. اما مشکل آن است که زمان تعویض لباس، تاریکی بین صحنه¬ها را بیش از حد طولانی می¬کند و اجرا را از نفس می اندازد. دیگر آن که در طراحی لباس، تفاوت بین سلامت و قدرت و ثروت زلیخای جوان با فقر و پیری و بیماری زلیخای سالخورده، از یاد رفته است.

با این همه، نمایش «عاشقان¬هایی ...» اجرای محترمی است که بیش از آن چه عرضه می کند، ادعایی ندارد؛ نه مخاطب عام را به کسالت می کشاند و نه مخاطب خاص را می¬تاراند؛ به قراردادهایش تا انتها وفادار می ماند و می تواند در این زمانه¬ی بلاخیز، ساعتی مخاطب خود را به دنیای دیگری ببرد. شاید در این روزگار، از یک  نمایش نتوان بیش از این انتظار داشت.

نمایش «عاشقانه هایی .. » شرکت کننده در جشنواره تئاتر استان کرمان 

نویسنده و کارگردان : مهدی بهره مند 

 




نظرات کاربران