در حال بارگذاری ...
نگاهی به آثار سی و دومین جشنواره استانی کرمان

یکی از مهم‌ترین جشنواره‌های کرمان برگزار شد

تئاتر کرمان_ پوریا قلی‌پور؛ جشنواره تئاتر استان کرمان با رعایت پرتکل های بهداشتی در زمان همه‌گیری بیماری کرونا به صورت غیرمتمرکز در چهار شهر استان کرمان ( کرمان ، سیرجان ، زرند و کوهبنان ) به صورت اجرا فیلم و اجرا زنده برگزار شد .

جشنواره تئاتر استان کرمان با رعایت پرتکل های بهداشتی در زمان همه‌گیری بیماری کرونا به صورت غیرمتمرکز در چهار شهر استان کرمان ( کرمان ، سیرجان ، زرند و کوهبنان ) به صورت اجرا فیلم و اجرا زنده برگزار شد. 10 اثر گویا از چهارده اثر تولید شده سال گذشته تئاتر استان کرمان در این جشنواره به رقابت پرداختند. اجرا تمام گروه ها بدون حضور تماشاچی و تنها با حضور گروه داوران ، گروه منتقدین جشنواره  و دو نفر از ستاد جشنواره برگزار شد .

بدون شک جشنواره سی و دوم یکی از مهمترین جشنواره های برگزار شده در حوزه تئاتر استان کرمان است ؛ البته از لحاظ پسرفت در همه بخش ها ، کیفیت یک جشنواره را بر اساس اقتصاد مفید آن برای شرکت کنندگان ، اعتبار نام و فضای داوری و قطعا کیفیت آثار می توان بررسی کرد . ده اثر شرکت کننده در جشنواره نماینده واقعی و شایسته یک سال فعالیت تئاتر استان نبودند ؛ حتی برگزیدگان جشنواره . البته دو اثر انتخاب شده برای مرحله بعد بهترین گزینه هستند و حداقل نمره قبولی دارند . اما بقیه آثار را می توان به فقدان تحلیل درست اثر متهم کرد ؛ آثاری که تحلیل توسط خالقین را احتمالا حتی درک نمی کند . فقدان اندیشه و تحلیل از کجا شکل میگیرد ؟ وقتی اثر فقط برای یک بسته جشنواره و برنده شدن به هر نحو تولید شود و هیچ چیز جز برنده شدن  مهم نباشد ؛ نتیجه اینچنینی رقم می خورد . در ادامه نگاهی به آثار شرکت‌کننده در این جشنواره خواهیم داشت:

نمایش «کبوتری ناگهان » نوشته : محمد چرمشیر و کارگردان : نازلی اسدی

با توجه به شرایط حاکم بر وضعیت تئاتر و اجرا در شرایط همه‌گیری بیماری ، فیلم اجرا نمایش مذکور مورد تماشا قرار گرفت .

متن چرمشیر را می توان یک نقاشی مینیاتور نسبتا خوب دید که قرار بود نازلی اسدی آن را را کامل کند ؛ اما گویا نه رنگ را می شناخت ؛ نه طراحی ، نه هندسه و نه خیلی چیزهای دیگر ... البته هیچ اشکال ندارد ؛ همین که نازلی اسدی سعی کرده به عنوان یک کارگردان خانم تجربه متفاوتی برای خود رقم بزند تشویق خواهد شد .

جهان تئاتر وقتی مطرح می شود برای من یک تیم ورزشی حرفه ای شکل میگرد ؛ تمام اجزا این تیم در کنار هم یک هدف دارند و هر کسی بر اساس تخصص و تجربه خود هدف را دنبال می کند . تیم نازلی شاید در بعضی لحظات نمایش زیبا بازی می کند اما در پایان با نتیجه بسیار بدی بازی را واگذار می کند . علت چیست ؟ علم اجرا تئاتر در جامعه کوچک تئاتر کشور من هنوز بالغ نیست . کارگردان هیچ علت فلسفی دقیقی برای رفتار و کنش های خود ندارد ...  در نمایشی که رنگ و هندسه مهم است و هر ترکیبی ترجمه دقیق می شود ؛ تیم اجرا این نکات را کشف نمی کند . نمایش کبوتری ناگهان تحلیل ندارد . گاهی احساس می شود بازیگر دیالوگ خود را می داند حس لازمه را کسب می کند و بر روی صحنه می رود ؛ اما علت حضور را نمی داند ؛ علت خودشناسی و کشف ندارد ... نمایش کبوتری ناگهان آنقدر در این بخش عقیم است که باور کردنش سخت می شود این نمایش موفق شده به مرحله جذب مخاطب رسیده .

اگر تحلیل مناسبی رخ داده بود کارگردان چیدمان منظمی داشت و حس واقعی اثر انتقال داده می شد .

 

نمایش «آشفتگی » نویسنده و کارگردان : آرش رضایی

یک نظریه بسیار مطرح است که در اوج آشفتگی یک هدف مشخص پیدا می شود و نظام کلی آن شکل میگیرد . آشوب یا نظریه بی نظمی ، شاخه ای از ریاضیات است که به مطالعه سیستم های دینامیکی آشفته می پردازد . سیستم های آشفته سیستم های دینامیکی غیر خطی هستند ؛ که نسبت به شرایط اولیه خود بسیار حساس هستند . عامیانه ترین تعریف از بخشی از این نظریه اثر پروانه ای نام دارد ( بال زدن یک پروانه آن سر اقیانوس باعث سونامی در طرف دیگر می شود )

این نظریه گسترش خود را بیشتر مدیون کارهای هانری پوانکاره، ادوارد لورنتس، بنوا مندلبروت می باشد . چرا برای نقد تئاتر آشفتگی این مقدمه را مطرح کردم . آرش رضایی عزیز یک هنرمند بی نهایت خلاق است که خواسته با تاکید بر این نظریه تئاتر خود را خلق کند . احتمالا اثری باشکوه همچون شوالیه تارکی اثر کریستوفر نولان ، اما تئاتر آشفتگی نتوانسته به هدف خود برسد هیچ یک پارادوکس عمیق را خلق کرد که آیا این اثر حتی شایسته نقد و بررسی می باشد ؟ در کمال ناباوری تمام نمایش از هم می پاشد و مخاطب بخشی حس ناامیدی دارد که چرا شاهد این اثر است .

نمایش « بوف کور »  نوشته : مهرداد بهراد و کارگردان : محمد رضا حیدری

نمی دانم شما عزیزان اهل فوتبال هستید یا نه ؟ من عاشق فوتبال هستم ؛ امسال سالزبورگ اتریش مقابل بایرن مونیخ آلمان برای من بازی جذابی بود سالزبورگ تمرین زیادی کرده بود ؛ آماده و قدرتمند در زمین ظاهر شد ... حتی دو بار دروازه بایرن را بازی کرد ؛ اما ناگهان همه چیز تغییر کرد شالوده این تیم از هم پاشید و در پایان این تیم شش گل از بایرن دریافت کرد و تبدیل به مضحکه جامعه ورزشی شد . و صحبت از آن شد که آیا سالزبورگ شایسته حضور در لیگ قهرمانان بوده ؟

سالزبورگ اتریش و نمایش بوف کور بی نهایت به هم شبیه هستند 

امروز وارد سالن تئاتر شدم ؛ دقایق اولیه شروع اثر خوشحال بودم و مطمئن که اثری بسیار زیبا و در خور توجه قرار است ببینیم ؛ اثر طراحی های مناسب داشت ؛ خلاق بود ؛ گریم داشت که مشخص بود طراحی دارد ؛ صحنه جذابی به نظر می رسید اجراگران سرشار از انرژی بودند ؛ اما بیست دقیقه از کار گذشت و همه چیز کاملا تغییر کرد ؛ متن که دراماتورژی و تحلیل نداشت و بی هدف پیش می رفت ؛ نور اثر کلا ، نور چند چراغ قوه بود که باعث آسیب فیزیکی حتی به مخاطب شد ؛ سوال آیا سلامت مخاطب برای شما مهم نیست ؟ پاسخ این سوال را در پایان نقد مطرح خواهم کرد ؛ انرژی اجراگران و بازیگران ناگهان نابود شد و تحمل اثر در زمان صد دقیقه چیزی شبیه عذاب بود . گریم بازیگران در عرق صورت آنها جذاب نبود ؛ اجراگران قدرت حمل بازیگر ار نداشتند و  وقتی مخاطب از سالن خارج شد عصبی و آسیب دیده بود . بوف کور صادق هدایت یک شاهکار ادبی در حوزه ادبیات ایران است و باور کنید به هیچ عنوان اثری دراماتیک نیست و اگر هم قرار است اثری برای صحنه تبدیل شود باید با علم دراماتورژی شود ؛ نه با یک ژست تو خالی و روشنفکرنما . این همه ژست پوچ از کجا می آید ؟ کروگرافی ناقص و حتی در جایی شما حس می کنید اثر برداشت و کپی سطحی از چند کار دیگر می باشد. ( دوران سرکوب به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی و چند اثر از رومئو کاستولوچی)

جهان خلاقیت و طراحی نمایش بوف کور انجام شد اما به درک نمی رسد و از بخشی فقط تکرار و این تکرار باعث این واکنش خواهد شد . فرض کوتاه ؛ همین خلاقیت اما به صورت مینیمال و کوتاه تر و با نور بهتر و متنی شبیه مکبث ، چقدر می توانستیم فاخر باشیم اثری در خور توجه و شایسته را شاهد بودیم نه یک اثری که با ژست روشنفکرنما به مخاطب توهین و حتی صدمه می زند . اگر کارگردان محترم کمی پیرامون زمان مطالعه داشت ؛ به خوبی درک می کرد این جنس اجرا و روایت سالهاست عمر خود را سپری کرده و تجربه ای شکست خورده می باشد . زمان کافی این اجرا صد دقیقه نیست . خشم تماشاچی در انتها باعث نشود فکر کنید اثر هیچ چیز نداشت . می توانست با یک متن و طراحی و زمان بهتر یک اثر مناسب خلق کرد .

 

نمایش « ای . مو . جی »  نویسنده و کارگردان : مجتبی ناظمی

خلق زبان جدید در اجرا نوعی خلاقیت در تئاتر محسوب می شود ؛ سالها در حوزه ادبیات دراماتیک و شکل های اجرایی کارگردان های طراز اول و نمایشنامه نویسان سرشناس سعی داشته زبان خاص و شکل اجرا خود را بسازند . شاید باور نکنید اما مجتبی ناظمی بدون ادعا با تشکیل یک کارگاه ساده قدم در این راه گذاشته ؛ که صد البته باید متذکر شوم قدم گذاشتن در این راه ساده نیست و مجتبی هم در حال آزمون و خطا می باشد . ایموجی نمایش ساده ای است البته کم خرج نیست . طراحی دارد و حسابی برای خلق آن وقت گذاشته شده ؛ اما در بنیاد مفهوم و خلق زبان هم ساده است و هم کامل نیست . اینجا به معنی حرفی برای گفتن و مفهوم بودن آن ، ایموجی کامل نتوانسته اندیشه را پیاده کند ... که البته بعد از گذر از کارگردانی این تقصیر بر عهده اجراگر است . اجراگر ایموجی هنوز بالغ نیست ؛ سیرک و میرهولد را نمی شناسد و احتمالا حتی بخورد علمی هم با آن نداشته ؛ ایموجی ساده فقدان عشق در یک کودک را با خلاقیت تعریف می کند ؛ پیشنهاد اصلی من برای مجتبی ناطمی عزیز دیدن انیمیشن بیرون درون است ؛ بی نهایت این انیمیشن به روند تکمیل ایموجی کمک می کند . البته شباهت کوچکی اثر مجتبی با فیلم کوتاه اطاق 8 دارد که جای بررسی خود را می طلبد که تنها پس از گفتگو می توان آن را بحث کرد . ایموجی اگر کمی شلخته نباشد حتی موفق تر عمل می کند . موسیقی جذابی برای اثر انتخاب شده و نور به درستی هدایت می شود . ایموجی در سی دقیقه حرف خود را می زند ( متذکر شدم حرفش را درست و کامل نمی گوید ) و بی مورد زیادی ندارد . کارگاه بدن کارفرما ، ذهن کارگر در آینده با چالش های جدیدی روبرو خواهد شد و بررسی میگردد .

 

نمایش « صف دراز مورچگان »  نوشته : آرش منصوری و کارگردان : الهه سالاری

پیش از شروع اجرا تصور من دیدن نمایش «صف دراز مورچگان»  نوشته : مهدی چاکری بر اساس داستانی از حافظ خیاوی بود ؛ اما با شروع اثر متوجه شدم تنها یک شباهت نام من را به این اشتباه انداخته و این صف دراز مورچگان اثری دیگر بود اما با تم مشترک  ( مفهوم ضد جنگ ) ، با توجه به ترکیب نام نمایش که آنچنان هم عامیانه نیست ؛ این شباهت نام برای من جالب بود . بگذریم

نمایش با یک بازی در بازی شروع می شود ؛ اما بازی در بازی چیست ؟ صد البته کسانی این متن را حوصله می کنند و می خوانند حتما نمایش هملت را خوانده یا دیده اند و از فلسفه نمایش در نمایش آگاه هستند ؛ اما نمایش صف دراز مورچگان  اتمام یافت و ما فلسفه بازی در بازی این نمایش را در جریان متن درک نکردیم ؛ می توانست نباشد . اما بازی در بازی هملت غیر قابل انکار و رد است .

خانم سالاری تجریه هدایت کامل بازیگر و صحنه را هنوز ندارد ! چرا ؟ چون یک نگاه ساده به جریان دیالوگ و کنش و واکنش های صحنه این مسئله را بارز میکند ؛ هنوز کارگردانی با درک فسلفی لازم پشت این اثر نیست . و بازیگران ابتدایی ترین وظیفه خود را به درستی و با کیفیت انجام می دهند . کارگردان اثر خیلی موارد را انجام می دهد ناظر طراحی و روند اجرا اثر است ؛ اما تدوین روایت فسلفی اثر را بلد نیست . این باز به عدم تحلیل می رسد که آفت بیشتر کارهای امسال بود . اما حداقل بخش بازیگری و روند انتقال درام در این نمایش به درستی انجام می شود . فقط به درستی ولی آنچنان خلاق نیست ؛ واقعا ضعف در کجاست ؟ بررسی این ضعف به عدم مطلعه اکثر کارگردان های مربوط می شود ؛ که کارگردانی را تنها هدایت بازیگر و ساخت فضا می دانند . اما درک فلسفی از تئاتر خود ندارند . فراموش نکنیم اجرا گروه کمی شلخته نیز بود . و مقصر فقط کارگردان است .

 

نمایش  «چاقوی دم کرده شب» نوشته : رضا گشتاسب و کارگردان : جلیل امیری

گاهی به اندازه کافی ارضا شده ای و به فکر آینده شکل گروه خود و روند آموزش هستی ؛ پس آنقدر مهم نیست با تیم دوم یا سوم خود در یک رقابت شرکت کنی . مهم آینده است ؛ یک تیم نوجوان تشکیل می دهی و یک اثر را که شباهت به آثار قبلی خود هم دارد و هم ندارد انتخاب می کنی و تجربه جدید را رقم می زنی . احتمال عدم موفقیت بیشتر است البته در این زمان . اما در آینده همه چیز برای این گروه رقم خواهد خورد .

کمتر کسی می تواند ادعا کند نام جلیل امیری را به خوبی و قدرت در تئاتر کرمان نشنیده . جلیل آثار زیبایی در سالهای گذشته خلق کرده و صاحب یکی از قوی ترین گروه های تئاتر استان کرمان است . جلیل قاب را می شناسد و روند درک کارگردانی ایشان به مراتب قوی تر از همه کارگردان های جشنواره تا روز سوم بود . اما نه متن جناب گشتاسب چنگی به دل می زد نه این اثر . تیم هنرآموزان آموزشگاه هنرهای نمایشی صحنه با تمام تلاش کار را اجرا کردند اما حس می کنم اجرایی که من شاهد بودم از کیفیت خوبی برخوردار نبود . اگر جلیلی را درست تحلیل کنم خلاقیت لحظه ای زیادی دارد . و احساس می کنم گروه هنوز برای اجرای این خلاقیت در لحظه آماده نبوده . اثر چاقوی ... تئاتری در حد خوب برای یک پروژه نهایی یک آموزشگاه است نه چیز بیشتری ... اما نگاه جلیل آینده اگر باشد به شدت موفق بوده و هست . نکته جالب این اجرا ، از هر اجرای جلیل در گذشته یک رد کوچک در اجرا می توانید کشف کنید . شاید خود جلیل هم با این نظر که آینده نگری مد نظرش بوده نه چیز دیگر موافق باشد . و روز اجرا جشنواره هم موفق نبود . نمی دانم جلیل متن اصلی را چقدر تغییر داده . اما متن اجرا شده بی نهایت ناگهانی شروع و ناگهانی تمام شد و علت دراماتیک بودن آن برای من روشن نکرد . هنرآموزان هنوز قدرت بیان مناسب اجرا در یک تئاتر محیطی را نداشتند .

نمایش «عاشقانه هایی ... » نوشته : کامران شهلایی و محمد چرمشیر و کارگردان : مهدی بهرمند

گاهی فیزیک اجراگر از هر لحاظ مهمترین عنصر شخصیت بازی محسوب می شود ؛ نمایش عاشقانه هایی ... یک شبیه مدرن بر اساس بازی سازی دو بازیگر بود ؛ که شبیه زن بی نهایت عالی و درخشان و با هر امکانی سعی در انجام هدف داشت و اما بازیگر مرد ، مهدی بهرمند عزیز هیچ کار نکرد ، در طول سالها روی بدن اش کار نکرد و وقتی باید از ابزار خود روی صحنه استفاده کند آن را ندارد ؛ مهدی کارگردان خلاقی در یک کوچه بن بست تبدیل می شود ؛ شاید باور نکنید زمانی مهدی بهرمند آنقدر روی تمرین بدن و بیان خلاق و سخت گیر و دقیق بود که هنوز باور نمی کنم اینگونه خاطایی خود کرده و قطعا آن را تند برخورد می کنم . مهدی عزیز به تمام اصول تئاتری خود خیانت کرده . و باید پژوهش شود چرا مهدی بهرمند مدتی دور از تئاتر بوده ؟ و نیز نظارت کاملی به عنوان کارگردان بر بازی خود ندارد ؛ چرا تمام تمرکز نقد بر مهدی عزیز شد ؟! نمایش شبیه عاشقانه هایی کاملا بر پایه بازی بود و یک قطب این نمایش فلج شد . مهدی شبیه رستم بود و من باور نمی کردم ؛ شبیه یک عاشق بود من باورش نکردم ؛ شبیه حضرت یوسف ( ع ) بود ؛ اما باز باورش نکردم . نمی توانم مهدی را در این اضافه وزن کسی جز مهدی بهرمند عزیز و مهربان باور کنم .

 اجراگر زن سرکار خانم مریم مسعودی با رعایت تمام پروتکل های بهداشتی و با داشتن ماسک تمام تلاش خود را با تمام محدویت ها کرد و درخشان بود . موسیقی تعزیه به خوبی انتخاب شده بود وچیدمان ابزار اثر دقیق همچون تعزیه عمل می کرد .  احساس می کنم مهدی عزیز فقط جایگاه کارگردان باید باشد و اجراگر مرد تعویض شود  . تصویر را خلق کند .  متذکر می شوم به خاطر شرایط کنونی فیلم اجرا مورد بحث قرار گرفت ؛ جهان روایت نمایش لحظات ناب عاشقانه بود که  حضور پیدا می کرد حرفش را می گفت و می رفت . و فلسفه عشق را برای هر فرد معنی می کرد . نمی توان نمایش را کامل دانست در بازی که کامل مطرح کردم در حوزه های دیگر هم کاستی داشت ... اما در کل دلنشین و مهربان بود . در پایان هم از یک ترس میگم . اثر ترس شکوفا شدن و طراحی بهتر در حرکت و بازی داشت . نمی دانم این ترس از کجا شکل میگیرد . از این برهه زمانی یا تفکری که خلاقیت را جرم می داند ؟

 

نمایش  «هفت دقیقه ، یک نفس سکوت » نوشته : سعید رضا خوش شانس و کارگردان : محمد علی سجادیان

جهان الهام اثر به صورت گنگ عمل می کند ؛ اما خود نمایش ساختار درست و شکیل دارد ؛ زمانی که کارگردان مطرح سینما ایتالیا سرجو لئونه فیلم مطرح خود را از اثر آکیرا کوراساوا الهام گرفت با زیرکی فراوان استقلال اثر خود را اعلام کرد ؛ حتی باعث دیده شدن اثر مادر شد و منتقدین بیشماری فیلم " یوجیمبو " را مشاهده کردند .

دو اشکال اساسی بر نمایشی که در سرجان به صورت زنده دیدم وارد است . اثر نتوانسته استقلال خود را از الهام متن مادر " ( داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد ) جدا سازد . تکنیک های متن اصلی دارای علت هستند و تکنیک های متن اجرا شده نیز استاندارد هستند اما ، یک کلیشه را حمل میکنند . چرا اینقدر قاطع می توان گفت اثر الهام از آن نمایشنامه است ؟! نمی توان این همه شباهت را تصادفی یا با نگاه کهن الگو دانست . البته این ایراد باعث نمی شود شما از اثر لذت کافی را نبرده و اذیت شوید .  نگاه من آنجاست که اثر استقلال کافی را کسب نکرده و بی نهایت زیر بار و دین اثری دیگر قرار دارد . کلیشه صدای افراد از تلفن ، نوع پرداخت دیالوگ ، و نشانه شناسی های اثر اگر هوشمندانه تغییر کند این اشکال هرگز مطرح نمی شود . 

اشکال بخش دوم : تمامی اثر سعی شده در کلام و دیالوگ حرکت کند و وقتی صحنه خلاق نمایش شروع به تغییر می کند توقع است حرکت بازیگران نیز چالش جدید را پیروی کند ؛ اثر فاقد حرکت مناسب است . اما حس بازیگران و کیفیت بازی مطلوب و در اختیار کار می باشد .  اما حرکت ندارند و جذابیت نمایش کاستی پیدا می کند . اثر بی ادعا با بازی های روان و و خلاق به پایان می رسد . و درام اثر کامل شکل گرفته و عناصر صحنه و موسیقی عملکرد مناسب دارند .

تئاتر خلق شده توسط جناب سجادیان اثری قابل بررسی جهت تکامل است . این تکامل می تواند کیفیت خلق را بی نهایت افزایش دهد .

 

نمایش «ماه خاتون»  نویسنده : مهدی ثانی و کارگردان : علی صمصامی

مهدی ثانی مهمترین جریان نمایشنامه نویسی و بدون شک یکی از بهترین نمایشنامه نویسان فولک ایران محسوب می شود . در دهه پنجاه با تاول و لولی به شهرت رسید و سپس در دهه شصد و هفتاد اوج شکوفایی را تجربه کرد اما اجرا نمایشنامه مهدی ثانی هیچ ربطی به کیفیت هنری ایشان ندارد و کاگردان محترم اثر را کاملا نابود کردند ... گاهی در مورد اثری صحبت نکینم بهتر است ... یک ژست پوچ هنری و تمام ...

 

نمایش « یک بلوف ساده»  نویسنده و کارگردان : روح الله عبدالسلامی

گاهی نمی توان راجع به اثری حرف زد . یک پفک نمکی مینو در یک کلاژ صحنه و سر بندی با لگو ددپول بر سر اجراگر اثر ( کاراکتری از دنیای مارول ) ؛ هیچ منطقی یا ایده ای پیدا نکردم . و باید پذیرفت گاهی نمی شود . هیچ فردی بعد از اجرا پیرامون اثر حتی حرف نزد ؛ علاقه ای نبود و حتی فردی نمی دانست چه باید بگوید .

در پایان باید پذیرفت در دوران افت شدید تئاتر کرمان به سر می بریم ؛ ضعف در نهاد های آموزشی تئاتر ، نبود نام هایی که دوران شکوفایی را یدک می کشند و نگاه پوچ به روندی اشتباه به اسم جشنواره . امیدوارم رنسانس تئاتر در کرمان شکل بگیرد




نظرات کاربران