در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر نمایش «آنتیگونه» بازنویس و کارگردان علی نفیسی

آنتیگونه بر چهارپایه آبی رنگ

محسن مجیدی٭، این یادداشت کوتاه با تکیه بر اکسسوار و میزانسن‌های این اجرا در طراحی صحنه نوشته شده است.

طراحی صحنه این نمایش به نوعی مینیمالیستی است. صحنه خالی‌ست به جز دو مورد ثابت تا انتهای نمایش، یکی از آن‌ها دو طنابِ دار و چهارپایه‌هایی آویخته. و دیگری حجم آهنی بلندی با پلکان ساده به عنوان تختگاه کرئن پادشاه.

دو طنابِ آویخته، معرفِ دو چوبه‌ی دارِ ساده در کمترین نمود فیزیکی خود(بی‌تردید این به معنای بضاعت اندک اجرایی نبوده است و در طراحی تعیین گردیده است) مجسم شده‌اند، این جوخه‌های اعدام در حالتی نیمه فعال قرار دارند که هم هستند و هم نه. هنوز خود را به عنوان اسباب کشتن به شکل جدی ابراز نمی‌دارند. اما هستند و خبر حادثه‌ای شوم را گوشزد می‌کنند. همانطور که درام زاینده و در سیر روزگاران متحول و نو می‌شود، تماشاگر امید آن را در دل می‌پروراند که شاید در این اجرا عاقبت شوم ماجرای آنتیگونه رقم نخورد. در تراژدی یونان تقدیر قطعی و تغییر ناپذیر است، در آنتیگونه هم فرجام کار مشخص است اما تماشاگر باز هم به دیدن آن می‌رود این تمنای تماشاگر برای تجربه‌ی دوباره، اشاره به غافلگیری قلب دارد زیرا تا زمانی که امیدی وجود داشته باشد قلب ما انتظار غافلگیری را می‌کشد. و این با غافلگیری شعور متفاوت است.  قرارگیری چهارپایه‌های اعدام در این اجرا به حالتی نیمه فعال اشاره به همین امید و انتظار به غافلگیری قلب دارد. در واقع نمایش دراماتیک جریان اتفاق افتادنی حوادث راکد را به ما نمایش نمی‌دهد بلکه درهای دنیاهای ممکن را به رویمان می‌گشاید. پس ممکن است چهارپایه‌ها برای اجرای حکم مقدر هیچگاه پایین نیایند و تبدیل به جوخه‌ی اعدام کامل نگردند! این همان جادوی آفرینندگی درام است که شادی و رنج را با یکدیگر بیان می‌کند.

تختگاه کرئن آنقدر بلند و لرزان است که خود پادشاه به سختی از آن پایین و بالا می‌شود و البته همچون شئی مینیمالیستی سه بُعدی، هندسی، با تکرار کارکرد، و چندین کاربرد. کرئن و آنتیگونه مکمل یکدیگرند هر کدام از قدرت یکدیگر سود می‌جوید تا درام در جایگاه خود باقی بماند، هر دو خود کامه هستند. کرئن نمی‌تواند به تعهدی که در قبال خویشتن پذیرفته است خیانت کند و آنتیگونه با نوعی سخت‌جانی موروثی به برادرش عشق می‌ورزد و تا سر حد مرگ برای خاکسپاری او ایستاده است. در این میانه گوش کرئن بر اندرزهای اطرافیان، تیرزیاس و فرزندش هایمن بسته است. در واقع کرئن از عشق نفرت دارد و آن را تحقیر می‌کند. و آنتیگنه در تصمیمی که گرفته است به دنبال آزادی در کشمکش هستی‌ست.‌ پس کرئن تختگاه خود را بی‌دلیل بلند دیده است و از سویی لرزان است همانطور که در پایان زن و فرزند خود را که دوست‌شان می‌دارد و البته جایگاه خود را از دست می‌دهد، او به سختی به دنبال تقدیر است و آنتیگونه به دنبال آزادی.

شمشیری که در دست یاران کرئن و در بعضی مواقع در دست خود اوست بزرگ اما چوبی‌ست که بیشتر به درد همان تمرین مبارزه می‌خورد و یا ترساندن مخالفان در بند و همراهان هراسان. در مقابل خنجری که هایمن دارد کوچک اما واقعی‌ست.

رنگ پرده‌های مستطیل شکلی که به ترتیبی عمودی و افقی در دو طرف صحنه بسته و در انتها به هم نزدیک‌تر شده‌اند، و آن‌را محصور کرده‌اند، آبی‌ست. رنگ تختگاه کرئن و چهارپایه‌های اعدام هم آبی‌ست. شاید این رنگ، جهانی را می‌نمایاند که همیشه‌ی تاریخ با همه‌ی دِهشت‌ها، فجایع، فراز و نشیب‌ها به عمق بی‌کران نامعلومی در آرامش مسکون خود راهوار است. همچنان که آنتیگونه‌ها هستند، کرئن‌ها هستند و همچنان که دیگران هستند.

وقتی در متن سوفوکل با دیالوگ‌هایی روبرو هستیم که ژرف و دارای معانی ویژه‌ای هستند و در بازنویسی به شکل هوشمندانه‌ای چندان تغییر نکرده‌اند، به نظر می‌رسد تمهید و انتخاب فرم مینیمالیستی و تقلیل این‌چنینی صحنه به لحاظ دیداری برای برتری دادن به آنچه که می‌شنویم لازم است، در چنین متنی آنچه که می‌بینیم نسبت به آنچه که می‌شنویم در درجه‌ی دوم اهمیت قرار می‌گیرد و عناصر دیداری باید به شنوایی ما کمک کنند.

گفتن این نکته خالی از لطف نیست که در پایان این اجرا شخصیت‌ها هر کدام و در دسته‌های مشخص، حرکت نمایشی کوتاهی را به شکلی کمیک و آشنا انجام می‌دهند که ما را بیشتر به یاد سنت تیتراژ پایانی فیلم‌های هالیودی به ویژه در انیمیشن‌ها می‌اندازد. و این‌گونه تلخیِ تراژدی آنتیگونه کمی التیام می‌پذیرد.

 ٭نمایشنامه نویس و پژوهشگر




مطالب مرتبط

نگاهی به آخرین اثر علی نفیسی

آنتیگونه زاده رنج ، مادر رنج
نگاهی به آخرین اثر علی نفیسی

آنتیگونه زاده رنج ، مادر رنج

علی نفیسی با کشف این دو گانگی ، تلاش کرده است تا با پیوند رویه ی امروزین جامعه ی ما در قالب روایت افسانه ای عاشقانه و ساختن اسطوره ای امروزین با نشانه هایی ایرانی و آشنا برای تماشاچی ما ، در موازات خط درام اصلی آن را نوسازی کرده و این شکاف را پرکند.

|

نگاهی به اجرای «آنتیگونه» به کارگردانی علی نفیسی؛

تلاقی تاریخ و اکنونیت
نگاهی به اجرای «آنتیگونه» به کارگردانی علی نفیسی؛

تلاقی تاریخ و اکنونیت

مصطفی درویش گوهری٭، در تئاتر و درام مدرن بیش از هر دوره دیگری به آثار کلاسیک از جمله یونان باستان توجه شده است. یکی از مهم‌ترین دلایل این بازگشت به تاریخ، ریشه در نگاه مدرنیست‌ها و پس از ...

|

یادداشتی کوتاه بر آنتیگونه، اثر علی نفیسی

بی همسرایان، بی ایسمنه و بی د‌یگران
یادداشتی کوتاه بر آنتیگونه، اثر علی نفیسی

بی همسرایان، بی ایسمنه و بی د‌یگران

شاهد شفیعی٭،با اینکه آنتیگونه‌ نفیسی برداشتی آزاد از سوفوکل است، نمی‌توان آن را جدا از آنتیگونه‌ سوفوکل به تماشا نشست. آنچه خود نفیسی کرده جای تامل دارد! .سوفوکل از مبارزه‌ای ...

|

یادداشتی بر نمایش قمَروی لَب‌ندار، اثر مصطفی نیکروان

سفرادیسه وار قمرو، دگردیسی و یافتن شادمانی درونی
یادداشتی بر نمایش قمَروی لَب‌ندار، اثر مصطفی نیکروان

سفرادیسه وار قمرو، دگردیسی و یافتن شادمانی درونی

سروش سلطانی٭، «کودکان با هر چیز کهنه‌ای که به دستشان برسد بازی می‌کنند، نشان می‌دهد بازی می‌تواند شخص را از قید رابطه‌اش با قانون و اقتصاد و جنگ و دیگر امور جدی رها کند

|

با نگاه به دو اجرای یدالله آقا عباسی

یادداشتی بر ضرورت تئاتر تعلیمی در جامعه
با نگاه به دو اجرای یدالله آقا عباسی

یادداشتی بر ضرورت تئاتر تعلیمی در جامعه

مصطفی درویش گوهری، در این یادداشت قصدی بر تحلیل یا نقد اثری را نداریم، تنها به‌واسطه دیدن دو نمایش "موش و دیلادوز" و "کک به تنور" به کارگردانی دکتر یدالله آقا عباسی، به مسئله تئاتر تعلیمی و اهمیت ...

|

نظرات کاربران