نگاهی به اجرای «سایکوسیس»
مصطفی درویش گوهری٭، تقریباً بیش از سه سال است که جشنواره تئاتر دانشگاهی برگزار نشده است. جشنوارهای که مهمترین محفل دانشجویان تئاتری برای نمایش و به آزمایش گذاشتن ایدهها و دیدگاهشان نسبت به هنر اجرا بود. ایده و ارائه نگاه جدید نسبت به مفهوم تئاتر و اجرا از مهمترین دستاوردهای چنین جشنوارههایی به شمار میرفت. ایدههایی که بعضاً مشاهده میشد که تئاتر بدنه یا حرفهای از آنها در آثارش بهره میبرد. که متأسفانه چند سال است بهواسطه کرونا و شرایط پس از آن دانشجویان تئاتری از آن بینصیب ماندهاند. شهر کرمان بهواسطه وجود دانشگاه باهنر و همچنین تحصیلکردههای تئاتریاش همواره از وجود تئاتر دانشگاهی بهره برده است. بهخصوص که دو دوره قبل جشنواره مناطق نیز در این شهر برگزار شد که خود سبب بیشتر دیدهشدن چنین تئاترهایی در کرمان شد. تئاترهایی پیشرویی که با کمترین امکانات در جستجوی تجربههای جدید هستند. در نیمه دوم سال ۱۴۰۲ رشد اجرای چنین تئاترهایی در شهر کرمان به چشم میخورد که قابل توجه است؛ چراکه جدا از مباحث که بدانها اشاره کردیم. وجودشان به مسئله شدن تئاتر در شهرهایی مانند کرمان کمک میکند.
در میان دانشجویان تئاتری کمتر متنی را میتوان نام برد که بهاندازه سایکوسیس نوشته سارا کین، موردتوجه برای اجرا قرار گرفته باشد. این متن به چند دلیل عمده از جمله بیان مفاهیمی از جمله افسردگی، خشونت و مرگ که از مهمترین موتیفهای انسان پستمدرن هستند و همچنین بهواسطه دادن امکانات تئاتری متعدد به کارگردان که بتواند بر اساس ذهنیت شخصیاش بهدور از هر قالب تثبیت شده تئاتری دست به خلاقیت بزند اهمیت دارد. سارا کین از نمایشنامهنویسان متأخر انگلستان است کسی که با او تئاتر خشونتآمیز انگلستان، تئاتر in your face، بر سر زبانها افتاد. متنهای کین بهواسطه دست گذاشتن روی نکات حساسی از تابوهای انسانی همواره مورد هجوم قرار گرفتهاند. سایکوسیس آخرین متن سارا کین است که بهنوعی وصیتنامه هنری او نیز به شمار میرود. متنی تحلیل ناشدنی که کلمات و مفاهیم را بدون درنظرگرفتن هیچ فرم دراماتیکی بر روی صحنه پرتاب میکند چیزی شبیه به جریان سیال ذهنی که نویسندگانی از جمله جیمز جویس در "اولیس"و ویلیام فاکنر در "خشم و هیاهو" از آن بهره بردهاند. در ایران نیز میتوان به "شازده احتجاب" گلشیری و "سنگ صبور" چوبک اشاره کرد. اما کار سارا کین با سایکوسیس کاملاً متفاوت از آن چیزی است که پیشتر وجود داشته و حتی در آثار خودش هم کمنظیر است. کین در این اثر فضای شاعرانهای را میسازد که خشونت، مرگ و عشق مهمترین رکن آن است. پستمدرنیسم موجود در متن از همین عبارت فوق کاملا مشهود است.
توماس اوسترمایر کارگردان آلمانی تئاتر شابونه، که چندین اثر از سارا کین را اجرا کرده در مورد رویکرد کارگردانان در مواجهه با آثار او میگوید: سارا کین از جمله نویسندگان مدرنی است که اجرای آثارش برای کارگردان یک چالش بهحساب میآید. چراکه متن در وهله نخست اجازه تحلیل و واکاوی را به کارگردان نمیدهد؛ بنابراین از دریچه موقعیت دراماتیک نمیتوان به این متون نگاه کرد و در وجهه دوم اینکه این متون با اینکه عملاً بر بُعد روانی بنا شدهاند اما نمیتوان آنها را از منظر روانشناسانه شخصیت نیز تحلیل کرد.
یکی از ویژگیهای این اثر که برآمده از همان اجراهای دانشجویی است که پیشتر بدان اشاره کردیم توجه به حضور تماشاگر از زمانی که او وارد سالن میشود است. در اجراهای پستمدرن اساس اجرا بر محوریت حضور تماشاگر گذاشته میشود، شروع اجرای محسن بیگی به دلیل رعایت همین مسئله شروعی قابلتوجه دارد، صحنهای که بازیگران مانند عروسکهای کوکی در حرکت بودند و با ریختن کاغذهای سفید مخاطب را یاد تصویر گویهای برفی تزیینی میانداخت. وجود کاغذهای ریز شده بر روی زمین برآمده از تلاش کارگردان برای نشان دادن بارش برفی است که در متن نیز سارا کین به آن اشاره کرده است؛ البته در متن کین برف به رنگ سیاه ترسیم شده است. برف سیاهی که خبر از مرگ میدهد. مرگ و افسردگی دو عنصر بنیادی شکلدهنده آثار سارا کین بالاخص سایکوسیس هستند. تلاش کارگردان برای نشان دادن دیوانگی از طریق میزانسنهای بازیگرانش به چشم میخورد. دیوانگیای که در آثار کین تأثیر گرفته از نگاهی است که فوکو و شکسپیر نسبت به آن دارند و آن این است که افسرده بهخاطر اینکه از حقیقت و دانش لبریز شده دیوانه و افسرده شده است و تنها راه رهایی از آن عذابی که بهواسطه دانش حقیقت بر فرد تحمیل شده مرگ است. مرگی که بر تمامی آثار کین و حتی زندگی شخصی خودش سایه انداخته است. در اجرایی که دیدیم این دو عنصر توسط کارگردان آنطور که باید برجسته و نشانهگذاری نشدند و بیشتر اجرا که میزانسنها هم بر پایه آن شکلگرفته بودند توجه به مسئله روانرنجوری متن داشت. در پایانبندی نیز اهمیت مسئله مرگ به عنوان دروازه رهایی که کین بدان تاکید داشت و حتی صفحه پایانی متنش را بدون هیچ کلامی به آن اختصاص داده، در اجرا به چشم نمیخورد.
بهواسطه وجود صحنههای متعدد خشونت و بهاصطلاح شیوه تئاتر توی صورت (in your face) که در بریتانیا با متنهای کسانی مانند جان آزبورن و سارا کین مطرح شده بود. خیلی از این متنها در هر کشور و فرهنگی بهآسانی قابلاجرا نیستند. در ایران نیز بهواسطه همین مسائل کارگردانان مجبور به چشمپوشی از این وجه آثار کین میشوند، در اجراهایی از سایکوسیس دیده شده که کارگردانان با ایدههای خلاقانهای سعی در نشان دادن این وجهه از متن را داشتهاند وجههای که فقدانش در اجرای محسن بیگی به چشم میخورد. البته که برای کارگردان جوانی که از امکانات و اختیار عمل زیادی برخوردار نیست نمیتوان توقع داشت که تمامی مفاهیم متن را دریافت و آن را به مخاطب انتقال دهد خیر، مشکل اصلی اجرا این بود که تمام تمرکز کارگردان بر بُعد روانی شکلگرفته بود و دائم با میزانسنهایش بر آن تأکید میکرد و هر بار با ساخت تسلسل در بیان و رفتار بازیگرانش بر ایده اجراییاش پافشاری میکرد. ایده اجرایی که شروع آن بهخوبی از اجرایی خلاقانه خبر میداد و از همان ابتدا که مخاطب وارد سالن میشود او را درگیر میکند؛ اما هرچه که اجرا جلوتر میرود گویی ایدههای کارگردان برای مخاطب جذابیتشان را از دست میدهند و اجرا پیش نمیرود و درجا میزند. تقریباً بهغیراز لباس که تا حدودی متناسب با اجرا طراحی شده بود سایر عناصر اجرایی از جمله نور که ناهماهنگ و بدون هیچ ایدهای در جهت پیشبرد اجرا صرفاً صحنه را روشن میکرد که چگونگی آن هم قابلقبول نبود. صحنه نیز فاقد طراحی بود البته میتوان چرایی این موضوع در طراحی صحنه را حدس زد، چراکه ممکن است سرمایهی کافی برای ساختن طراحی صحنه متناسب با ایدههایشان را در اختیار نداشتند؛ اما تئاتر دانشجویی در همین زمان است که هویت خودش را باید پیدا کند زمانی که از دل هیچ، با به آزمایش گذاشتن ایدههای اجرایی ناب اثری خلق میشود که او را از آن چه که تئاتر بدنه مینامند متمایز و برجسته میکند.
در تئاتر پست دراماتیک شرط اصلی یک اجراگر به اشتراک گذاشتن فضا با مخاطب و اجرای یک وضعیت است نه نشان دادن آن، مسئلهای که توسط بازیگران نمایش سایکوسیس بهصورت نوسانی اتفاق افتاد. در لحظاتی اجراگران آن را قابلقبول اجرا کردند. (صحنهای که تمام بازیگران با هم دیالوگ نگاهت را از روم بردار فریاد میزدند.) در چنین لحظاتی مخاطب تلاش اجراگران بر نشان دادن آن وجهه تئاتریکالیته که در تئاتر پست دراماتیک به آن اشاره شده را دریافت میکند؛ اما متأسفانه به دلیل یکنواختی فرم و عدم توجه به ریتم و فضاسازی در بیشتر صحنهها گروه اجرایی ناتوان از ترسیم آن بر روی صحنه شدند.
٭پژوهشگر و کارگردان تئاتر