در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر نمایش «بودن یا نبودن»، مسئله این نیست اثر علی کهن

عمیق شدن ممنوع است، لطفا در سطح بمانید!

شاهد شفیعی٭، در ابتدا به یاد بیاوریم کارل گوستاو یونگ را که گفت: وجود داشتن کافی نیست، باید به این وجود روشنایی بخشید.

 اولین مواجهه ما با نمایش بودن یا نبودن مسئله این نیست، سخنان علی کهن است، به عنوان خوش آمدگویی. کهن ساختار همین جملات کلیشه ای را نیز می شکند و به مخاطبی که عادت کرده تا بشنود ( لطفا تلفن همراه خود را در حالت سایلنت قرار دهید ) می گوید:

مخاطب تئاتر خود می داند که چطور باید رفتار کند!

مشارکت ما آغاز می شود. پس اجرا قرار نیست به ما بگوید چطور با آن روبرو شویم یا اصلا به ما چیزی بگوید که خود نمی دانیم. تنها آنچه را که شاید بر اثر روزمرگی فراموش کردیم قرار است به یادمان بیاورد.

کهن به کنار یک طبل می نشیند و همچنان که با نقش آفرینان نمایش سخن می گوید نمایش را با ضربه ای به طبل آغاز می کند. طبلی که در آغاز شاید یادآور مراسم عزاداری باشد، رفته رفته در کنار دیگر عناصر نمایش ایرانی ماهیت امروزی خود را از دست می دهد و تلاش می کند به خواستگاه ایرانی-نمایشی سنتی خود باز گردد.

امروزه دیگر پذیرفتیم که شیوه های نمایشی، آئینی و بازیهای ایرانی به علت نامتداوم بودن، ساختارهای خود را از دست داده اند و تنها ساختارهایی پراکنده و بدون وجود ساختاری یکپارچه از آنان مانده است. سیاه باقی مانده لیک فضایی که برای سیاه بازی وجود داشته دیگر نیست، نقال و مرشد مانده اما کارکرد خود را فراموش کرده و ...

بودن یا نبودن مسئله این نیست، نمایشی چهل تکه و دوخته شده ای این تکه های باقی مانده ی نمایش ایرانی است. ما سیاه را می بینیم، در حالی که مرشد را و رقص و آوازهای روحوضی و عامیانه را هم می بینیم. تکه هایی که شاید در گذشته متعلق به یک نمایش و آئین نبودند. کهن بخش زیادی از تکه های باقی مانده نمایش ایرانی را به هم دوخته تا پرفرمنسی نوین و ایرانی را شکل دهد. پرفرمنسی که معنایش در اجراست و متن حتی اگر وجود داشته باشد متنی بر پایه درام و ساختاری منسجم نیست.

ایرانیان باستان باور داشتند که انسان خود تصمیم میگیرد از بهشت به زمین بیاید و در دوره ی سه هزار ساله پادشاهی اهریمن بر زمین، در زمین نیکی کند و برای نیکی بجنگد و پس از مرگ باز به بهشت باز گردد. در اندیشه‌ی این انسان باستانی ، زیستن امری سیاسی است. به شاهنامه هم که بنگریم با پادشاهی افراسیاب، خشکسالی بر ایران حاکم می شود، طبیعت هم سیاسی است .

اجرای علی کهن بر این سیاست زیستن پا فشاری می کند. انسانی می آید، زندگی را می شناسد، زندگی می کند، گمراه می شود و در پایان نیز می رود. دنیا همانست که بود و زندگی آن چیزی نبوده که دیگران می گفتند، بلکه سپری شدن آن در همین گشت و گذار ها بوده.

آشوب میزانسن، تظاهر به مختل شدن نمایش،زنگ خوردن تلفن همراه بازیگران روی صحنه و همه شکست های دیگری که ما را از صندلی راحت خیال پردازی دور می کنند، می خواهند یادآوری کنند که فرار از واقع به خیال و فانتزی، نه تنها فایده ندارد، بلکه عملا امکان پذیر نیست، این دنیا دارای گوشه ای دنج آرام برای نشستن و فرار از واقعیت نیست. بودن ما سیاسی است و در هر عملی که مرتکب می شویم، یا سوی باروری هستیم یا سوی خشکسالی.

آنجا که اجرا درگیر کننده و ظاهرا نمادگرایانه می شود، کهن ساختار آن را می شکند و همچون مرشد وارد می شود و یادآوری می کند:

نمایش ما چیزی پنهان ندارد و رو است. هرچه هست در همین رو گفته می شود. عمیق شدن ممنوع و لطفا در سطح بمانید.

اجرا می داند کجا خود را بشکند و مخاطب را از خیال پردازی بیرون بکشد. عمل کهن در این نمایش مانند عمل این نمایش است در زندگی مخاطبش. نمایش ساختار وهم ها و خیال پردازی های روزانه مخاطب را می شکند و یادآوی می کند که زندگی بدون وجود نقشه ای از پیش تعین شده و بدون هیچ هدف غایی به سرعت در حال گذر است.

علی کهن همچون ایرانیان باستان اعتقاد دارد عامل شر در این دنیا پیش از انسان وجود داشته و پس از آن نیز وجود خواهد داشت، بر خلاف عامل نیک که بیرون از دنیاست و با ورود انسان وارد و همراه او خارج می شود. عامل شر از شرارت خود نیز دچار رنج می شود و عامل نیک عذابش در نگریستن به عذاب دیگران است.

اجرا در قسمت های پایانی اش نشان می دهد ذات خود را که چه اندازه ایرانی است. به یاد می آورد که ادبیات و شعر ما ایرانیان تا چه اندازه عرفانی است، همچون این اجرا، و عرفان به چه اندازه در این سزمین کنشی سیاسی است، دقیقا همچون این اجرا.

از سالن اجرای نمایش بودن یا نبودن مسئله این نیست که بیرون می آییم، کتاب «فلسفه و هدف زندگی» را تازه درک می کنیم که به زعم علامه جعفری:

هدف زندگی، زیستن و زندگی کردن است.

 ٭نمایشنامه نویس و فیلمساز




مطالب مرتبط

یادداشتی بر نمایش «سوختن‌ها»، اثر علی‌محمد فردین فر

سلام، من خاورمیانه هستم!
یادداشتی بر نمایش «سوختن‌ها»، اثر علی‌محمد فردین فر

سلام، من خاورمیانه هستم!

شاهد شفیعی٭، خاورمیانه خواستگاه هزارویک شب است. داستانهای عشق‌های ممنوعه، کینه‌ها، جست و جوها و فرار از درد میرا بودن. نمایش سوختن ها بیشتر از هر نمایشی که اخیرا در کرمان به اجرا در آمده ...

|

نگاهی به نمایش «بی‌خبران حیرانند»

ما یک نفریم
نگاهی به نمایش «بی‌خبران حیرانند»

ما یک نفریم

شاهد شفیعی٭، «بی‌خبران حیرانند» در سادگی داستانش به رمز و رازی حیاطی اشاره می‌کند که سازوکاری به شدت جدی دارد: «اصل فقدان لذت!» خانواده‌ای که از نسل اولش تنها خاطره‌ای موجود ...

|

یادداشتی بر «سایکوسیس ۴:۴۸» اثرعلیرضا محسن‌بیگی

چشم از من بگیر! پرده می‌افتد!
یادداشتی بر «سایکوسیس ۴:۴۸» اثرعلیرضا محسن‌بیگی

چشم از من بگیر! پرده می‌افتد!

شاهد شفیعی٭، عملاً متن ملغمه‌ای از خودگویی‌های فردی بیماری است که وجوه شخصیتش از هم گسیخته‌اند.اما این متن در مقابل اجرای آن حرفی برای گفتن ندارد و تمامی روی سخن با ما را اجرا دارد

|

یادداشتی کوتاه بر آنتیگونه، اثر علی نفیسی

بی همسرایان، بی ایسمنه و بی د‌یگران
یادداشتی کوتاه بر آنتیگونه، اثر علی نفیسی

بی همسرایان، بی ایسمنه و بی د‌یگران

شاهد شفیعی٭،با اینکه آنتیگونه‌ نفیسی برداشتی آزاد از سوفوکل است، نمی‌توان آن را جدا از آنتیگونه‌ سوفوکل به تماشا نشست. آنچه خود نفیسی کرده جای تامل دارد! .سوفوکل از مبارزه‌ای ...

|

یادداشتی بر نمایش قمَروی لَب‌ندار، اثر مصطفی نیکروان

سفرادیسه وار قمرو، دگردیسی و یافتن شادمانی درونی
یادداشتی بر نمایش قمَروی لَب‌ندار، اثر مصطفی نیکروان

سفرادیسه وار قمرو، دگردیسی و یافتن شادمانی درونی

سروش سلطانی٭، «کودکان با هر چیز کهنه‌ای که به دستشان برسد بازی می‌کنند، نشان می‌دهد بازی می‌تواند شخص را از قید رابطه‌اش با قانون و اقتصاد و جنگ و دیگر امور جدی رها کند

|

با نگاه به دو اجرای یدالله آقا عباسی

یادداشتی بر ضرورت تئاتر تعلیمی در جامعه
با نگاه به دو اجرای یدالله آقا عباسی

یادداشتی بر ضرورت تئاتر تعلیمی در جامعه

مصطفی درویش گوهری، در این یادداشت قصدی بر تحلیل یا نقد اثری را نداریم، تنها به‌واسطه دیدن دو نمایش "موش و دیلادوز" و "کک به تنور" به کارگردانی دکتر یدالله آقا عباسی، به مسئله تئاتر تعلیمی و اهمیت ...

|

نظرات کاربران