در حال بارگذاری ...
...

با نگاه به دو اجرای یدالله آقا عباسی

یادداشتی بر ضرورت تئاتر تعلیمی در جامعه

با نگاه به دو اجرای یدالله آقا عباسی

یادداشتی بر ضرورت تئاتر تعلیمی در جامعه

مصطفی درویش گوهری، در این یادداشت قصدی بر تحلیل یا نقد اثری را نداریم، تنها به‌واسطه دیدن دو نمایش "موش و دیلادوز" و "کک به تنور" به کارگردانی دکتر یدالله آقا عباسی، به مسئله تئاتر تعلیمی و اهمیت حضور آن به‌عنوان ژانری تثبیت شده در جامعه تئاتری خواهیم پرداخت.

پیتر شومان، مؤسس تئاتر نان و عروسک. یک جمله معروف دارد؛ تئاتر یک ضرورت است چیزی شبیه نان. البته این عبارت به حد افراطی در مجامع تئاتر سراسر دنیا تکرار شده است. خیلی‌ها توجهی به معنای اصلی آن ندارند و فقط اینکه کار خودشان و تئاتر را اعتلا ببخشند آن را بیان می‌کنند؛ اما شومان برای تحقق این آرمانش تئاتر را از دل سالن بیرون آورد. او تئاتر را برای آموزش و تعلیم و مسائل مربوط به فرهنگ، به درون خیابان‌ها برد. به عبارتی تئاتر را به شهر منتقل کرد. تئاتر تعلیمی به‌واسطه اهمیتش در روند تربیت و رشد افرادی که پیش‌تر به عناصری در دل جامعه تبدیل می‌شوند اهمیت دارد. در تئاتر ایران نیز رفته‌رفته این نوع از تئاتر درحال‌رشد و نمو است. در کرمان نیز یدالله آقا عباسی چندین سال است که با برگزاری کارگاه تربیت مربی خلاق در این مسیر کوشا بوده است. حال در ماه پایانی سال ۱۴۰۲ ایشان به همراه شرکت‌کنندگان این دوره دو نمایش خلاق برای کودک و نوجوان را به روی صحنه بردند.

در ابتدا که وارد سالن شدم تصور نمی‌کردم من با ۲۵ سال سن بتوانم با اجرا همراه شوم؛ اما تنها بعد از گذشت لحظاتی از اجرا، چنان در آن محو شده بودم که با کودک ۵ ساله‌ای که کنارم نشسته بود باهم می‌خندیدیم و به وجد می‌آمدیم. کارگردان به‌واسطه شناخت بی‌نظیرش از آثارِ کهن ایرانی و البته اسطوره‌ها، دو داستان ساده اما با درون‌مایه‌های مهم تعلیمی را خلق کرده است. نمایش نخست در نفی تنبلی و ترویج به فعالیت داشتن و نمایش دوم نیز بر مفهوم جمع و اتحاد تکیه می‌زدند. هر دو اثر به‌واسطه استفاده از آواز توانسته بودند کودکان و سایر تماشاگران را با اجرا همراه و به‌اصطلاح وارد فضای اثر کنند.

اجرای آقا عباسی به‌واسطه چند مسئله یک اجرای کاملاً تئاتری و متفاوت نسبت به آن چیزی که بعضاً از این‌گونه تئاترها که برای کودکان است و دم‌دستی می‌شنویم بود. اجرای آقا عباسی به لحاظ اجرایی هیچ از یک تئاتر کامل کم نداشت و همه چیز کاملاً بر اساس مناسبات اجرایی این ژانر طراحی شده بودند. لباس، موسیقی، متن، به بهترین شکل ممکن طراحی و اجرا شدند. از نقاط بسیار جذاب برای من حضور خود استاد آقا عباسی در سالن و نشستن کنار تماشاگران بود. ایشان با حسن‌نیت و گشاده‌رویی مخاطبان را راهنمایی می‌کردند. اما دلیل اصلی از نگارش ذکر این مطالب نبود؛ بلکه این است که چرا چنین اجرایی نباید آن‌طور که شایسته است مورد استقبال قرار بگیرد. این تئاترها دقیقاً از همان نوع تئاترهایی هستند که شومان (البته که در چارچوبی متفاوت) به دنبالش بود و زندگی‌اش را وفق تحقق چنین تئاترهای تعلیمی کرد. با روی صحنه رفتن این دو اجرا، و همچنین اهمیتی که این‌چنین اجراها در فرهنگ یک جامعه دارند جای امیدواری است که در کرمان که با جرئت می‌توان آن را یکی از فعال‌ترین استان‌های تئاتری کشور به شمار آورد خلع نبود چنین اجراهایی رفع شود و ما نه شاهد تئاترهای زیاد بلکه شاهد تئاتر برای هر سن و البته هر نوع تئاتری فارغ از سلیقه عرف جامعه باشیم. اگر از منظر جامعه‌شناسی تئاتر بخواهیم بگوییم به نقل از ژان دووینو همان قدر که ما به اجراهایی از هملت و آنتیگونه نیاز داریم به اجراهای تئاتر تعلیمی شبیه به آن تئاترهایی که کسانی مانند: پیسکاتور، برشت، بوآل، شومان هر کدام به‌نوعی در صدد تحقق آن تلاش کردند، نیازمندیم. تئاتر را به‌واسطه اینکه اجتماع تولید می‌کند همواره از لقب هنر مادر برای آن استفاده می‌کنند. هنری که به‌واسطه حضور و آن بودنش از بیشترین قدرت تأثیرگذاری برخوردار است و چه خوب که در کنار توجه به شیوه‌ها و تجربه‌های جدید اجرایی به رشد این‌گونه از تئاتر به‌واسطه تأثیرش بر روی قشری (کودکان) که آینده اجتماعی جوامع را خواهند ساخت بیشتر توجه شود.