یادداشتی بر نمایش «سایلنت هملت، سایلنت»
فایضه پاک طینت٭، نمایش با یک رستاخیز و حضور مرگ آغاز می شود، که نشان دهنده ی نگاه فلسفی مولف اثر به مرگ می باشد. در واقع کارگردان با پرداختن به موتیف "بودن یا نبودن" نگاه خود را نسبت به نیستی ارایه می دهد. مرگی که در تمام لحظات نمایش به شکلی لطیف در صحنه حضور دارد، گاه با لگد زدن به صندلی گرترود و گاه با آویزان شدن از تخت کالدیوس و گاه با تکیه دادن بر وانی که اوفلیا در آن غرق می شود. در واقع تمام دغدغه های جدی انسان به بازی مرگ گرفته می شود. تا پایان نمایش ما شاهد واگویه های تک تک کاراکتر ها هستیم که دنیای خود را معرفی و موقعیت خود را در مواجهه با مرگ ارایه می دهند. نگاه امروزی و استفاده از تکنولوژی قصد ایجاد هم طرازی انسان مدرن را با شخصیت های نمایش هملت دارد، چه بسا اینکه در صحنه ی اول مرگ پس از معرفی خود با نگاه مستقیم به تماشاگر می گوید که قصد دارد جان "همه" را بگیرد. ما با یک هملت امروزی مواجه هستیم که به جای شمشیر با هفت تیر دوئل می کند و برای نادیده گرفتن افراد آنها را بالک می کند! آنچه که باعث جذابیت مضاعف در اثر شده، این است که فرم ها همه معنامند هستند. به طور مثال در صحنه تماس تلفنی پلونیوس و الیتریس تمام دیالوگ ها ی پلونیوس از طریق کالدیوس لیپسینک می شود که نشان از مطیع بودن و تحت امر بودن وی دارد. علی رغم بعضی آثار که ابتدا حرکت ها را بر اساس خالقیت و عنصر زیبایی تولید می شوند و سپس کارگردان به دنبال معنایی برای آنها می گردد، این اثر در تمامی فرم ها دارای معناست. گریم در خدمت اثر طراحی و اجرا شده است. چنان که خطوط روی پیشانی کالدیوس و پلونیوس کامال شبیه هم بوده و تنها جهت آنها متفاوت است. نوک تیز و رو به بالای پیشانی کالدیوس نمایانگری برتری وی نسبت به پلونیوس و همچنین قدرت طلبی او و خطوط رو به پایین پیشانی پلونیوس نشان دهنده خط فکری مشابه اما سطح پایین تر وی می باشد. استفاده مناسب از سایه در اثر پررنگ است. در هر صحنه با استفاده از دو عدد پروژکتور که در دو طرف پایین صحنه تعبیه شده اند شاهد تصاویر معناداری بر روی پرده انتهایی صحنه می باشیم. دو تکه شدن روح اوفیلیا با افتادن سایه روی صورتش در صحنه مکالمه تلفنی پلونیوس و الیتریس نشان داده می شود. حتی در صحنه ای که ائفیلیا اسلحه ای را به سمت هملت نشانه می رود تنها از طریق سایه است که ما متوجه دریافت اسلحه توسط اوفیلیا از یکی از ارکان مرگ می شویم. خون خواهی و حس انتقام جویی تا جایی در روح هملت رسوخ کرده است حتی توانایی برقراری ارتباط با اوفیلیا را ندراد. اوفیلیا اورا می بیند اما هملت همواره نظر به سویی اشتباه دارد. حس انتقام جویی به عنوان یک خصیصه انسانی در شخصیت چه در هملت شکسپیر و چه در هملت این نمایش نمود پیدا کرده است، حال آنکه طبیعت انسانی وی به گونه ای نیست که به راحتی تبدیل به یک قاتل تحت عنوان خونخواهی گردد.
٭بازیگر تئاتر