نقدی بر نمایش «سرخی آنتیگونه» اثر مازیار رشیدصالحی
آنتیگونه بیداری؟

مریم امانی : آنتیگونه ی سوفوکل جنگی است خونین میان قانون بشر و قانون خدایان که مفهوم حق شهروندی و عدالت را به چالش میکشد. از آنجا که قانون نزد شهروندان مشروعیتش را از عادلانه بودنش میگیرد. فرد، تنها زمانی قانون را الزام آور میداند که آن را عادلانه بیابد؛ اما دور شدن قانون از مدار عدالت توجیه اخلاقی قانون شکنی یا آنطور که هنری تورو [1]میگوید نافرمانی مدنی است. ازین روست که آنتیگونه ی سوفوکل میشورد و در برابر خودکامگی کرئون می ایستد. سوال اصلی نمایشنامه ی آنتیگونه از عدالت است. عدالتی که انسانهای نمایشِ سرخی آنتیگونه به بهانه ی غیر خودی بودن و شرایط استثنایی از محدوده ی آن بیرون اند.
در جهانی که سوفوکل می سازد؛ درگیری، میان فرزندان کادموس است؛ اما در نمایشنامه سرخی آنتیگونه، چیوری میاگاوا [2]به روایت مشکلاتی میپردازد که در آستانه ی ورود آمریکا به جنگ با ژاپن، برای شهروندان ژاپنی تبار آمریکا پیش آمد؛ برای غیر خودی ها. گرچه مساله آنتیگونه ی میاگاوا نیز پس گرفتن حق انسان بر تن خویش است و روایت در جایی شکل میگیرد که بدن زنده محل استراتژیهای سیاسی جامعه است؛ اما جامعه ی میاگاوا به بهانه ی خاص بودن شرایط با قانون همراهی میکند. قانونی که ، تنی را در اردوگاه حبس میکند ، به تنی گور میبخشد و آن را از تنی دیگر دریغ میکند. بی عدالتی در دنیای ساخته ی سوفوکل به چشم شهروندان می آید؛ اما آدمهای میاگاوا را که صلیب من بیگانه ام به دوش دارند ، شهروندان نیز سنگ میزنند. آگامبن [3] این گونه افراد را «هوموساکر» [4]مینامد. در حقیقت این واژه برای اشاره به کسانی است که به مرگ محکوم میشدند اما کشتن آنها نه به گونه ای مقدس، تجلی قربانی شدن بود نه در صورت منفی، قتل به حساب می آمد.کسی که هوموساکر را میکشد، گرفتار مجازات حقوقی ای نمیشود و بدین لحاظ، زندگی وی به شکلی نامحدود در معرض " قدرت نامشروط مرگ" قرار دارد. منطق وضعیت استثنایی، غیر خودی ها را به این آستانه میکشد که کشتن ، نه ارتکاب به قتل است و نه تجلیل قربانی در آن مجاز است. فرد هوموساکر در معرض خشونت عریان حاکم قرار دارد.
گرچه تحقیقات عصب شناسی نشان داده روابط خودی و غیر خودی قضاوتها و تصمیم گیریهای اخلاقی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد[5] . اما میتوان به حکم لویناس [6] توجه کرد آنجا که میگوید اخلاق از نقطه ی روبرویی ما با دیگری آغاز میشود. این بدان معنی است که درگیری آنتیگونه با قانون شهر هر روزه و همیشه در درون ما جریان دارد. ما به عنوان موجودی طبیعی و ما به عنوان موجودی اخلاقی مدام در برخورد با گروههای اقلیت با پرسش عدالت روبروییم.
مازیار رشید صالحی با انتخاب این متن مفهومی تعمق برانگیز و بسیار مناسب با حال جامعه امروز ما را به صحنه آورده است. اقلیت هایی که در اردوگاهی به وسعت جامعه به هوموساکر تبدیل میشوند و با این رانده شدن رفته رفته بیشتر شکل "دیگری" را به خود میگیرند و از جامعه جدا میشوند. او با استعاره ی هوشمندانه ی تغییر لباس کند اما چشمگیر آنتیگونه در طول اجرا به خوبی این دگرگونی را به نمایش در آورده .
آنتیگونه ی رشیدصالحی در بیان قوی، است و بیننده را در دنیایی از استعاره غرق میکند که روایت را با جهان مخاطب پیوند میزنند. رنگ پردازی لباس و گریم بازیگران نیز استعاری و کمینه است. لکه هایی سرخ در سیاهی محض. بازیگران او در بیان موفقند و از پس همراه کردن مخاطب برآمده اند. رشید صالحی با ایجاد پاساژ بین بخشهای نقل، بازی و تنفس و تعلیق در ایجاد درام ریتم خوبی ایجاد کرده است. دکور مینیمالیستی اثر هم، در راستای تبدیل موضوع نمایش به دغدغه ای عام کارآمد و موفق است گرچه به نظر میرسد ترکیب بازی و صحنه به تمرین و هماهنگی بیشتری نیاز دارد.
رشیدصالحی تک تک مارا مخاطب قرار میدهد و چشم در چشم از ما میپرسد آیا آنتیگونه درونمان بیدار است؟ اینجاست که تفاوت هنرمندی که به فهم درستی از تیاتر و تاثیر آن بر جامعه رسیده و در کنار لذت مخاطب، نگران آنچه در متن جامعه و ذهن مخاطبش رخ میدهد هم هست با کسی که برای نمایش خود به صحنه آمده مشخص میشود . این نمایش نگران بیداری جامعه است. امیدواریم کارهای بیشتری ازین دست هنرمندان کرمانی ببینیم.
[1] Henry David Thoreau (1817-1862)
[2] Chiori Miyagawa
[3] Giorgio Agamben
[4] Homo Sacer
[5] برای مثال رجوع کنید به مقاله قضاوت و تصمیمگیری اخلاقی مبتنی بر روابط خودی و غیر خودی : یک مطالعه مروری نظاممند، مهدیزاده و همکاران، مجله تازه های علوم شناختی، دوره 23، شماره1 ، صص 35-45
یا همبسته های عصب شناختی عدالت در کودکان در تعامل با گروه خودی/غیر خودی : یک مطالعه پتانسیل وابسته به رویداد ، کشوری و همکاران، مجله تازه های علوم شناختی، دوره 21، شماره3 ، صص1-17
[6] Emmanuel Levinas