در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی بر نمایش «سرخی آنتیگونه»

سرخی آنتیگونه یا آنتیگونه سرخ

یادداشتی بر نمایش «سرخی آنتیگونه»

سرخی آنتیگونه یا آنتیگونه سرخ

فائضه پاک طینت : نمایشی درباره ی مبارزه و جبر مهاجرین ژاپنی در آمریکا که بر حسب اتفاق با اخراج افغان ها از ایران و اسکان آنها در اردوگاهی در نزدیکی مرز مصادف شده است! و نا خود آگاه این فکر را به ذهن متبادر می کند که آیا چنین سیاست هایی واقعا ظالمانه است و یا در جهت حفظ امنیت ملی یک کشور ضروری است؟!
برای بررسی این گزاره باید به خاستگاه جغرافیای، تاریخی، اجتماعی و سیاسی این اثر پرداخت. نویسنده ی نمایشنامه چیوری میاگاوا تا سن پانزده سالگی در ژاپن و بعد از آن به آمریکا می رود. این نمایشنامه نویس ژاپنی بعد از شنیدن تجربیات قربانیان بمباران اتمی اقدام به نوشتن این نمایشنامه می کند و علی رغم اینکه در آمریکا زندگی می کند اما رنجی  را که از مهاجرت و ملاقات با هم وطنانش   متحمل شده را آشکار می کند. 

از دیدگاه جامعه شناسی ما با افرادی مواجه می شویم که دچار بحران هویت شده اند.در علم جامعه شناختی هویت به تلقی و درک افراد از اینکه چه کسی هستند و چه چیزی برایشان معنا دار است گفته می شود. که بخش مهمی از این هویت را فرهنگ تشکیل می دهد. در این نمایشنامه به زندگی افرادی پرداخته می شود که از جغرافیای خود و به تبع آن از فرهنگ خودشان دورمانده اند. کاراکترها مانند قالب هایی هستند که جامعه آمریکایی تدارک دیده و هویت افراد درون آن ریخته شده است.
در این اثر از ابتدا به فاکتورهای اساسی فرهنگی از جمله شکل ظاهری محیط، شکل ظاهری افراد، پوشش، غذا، ارزش ها و هنجارها اشاره می شود. گرافیتی های انتهای صحنه نمودی از هنر آمریکاییست که تا پایان نمایش دستخوش تغییر می شوند پرده های سفید جایگزین آن می شود. لباس آنتیگونه به صورت تکه تکه ظهور می یابد و ایسمنه از خوردن کوکا کولا سرباز می زند. در ابتدای نمایش گفتکویی بین آنتیگونه و تاداشی شکل می گیرد که نشان می دهد آنتیگونه دچار آنومی یا بی هنجاری دنیای مدرن آمریکایی شده است اما در طول نمایش با هر رنجی که متحمل می شود قطعه ای از پازل هویتی خود را باز می یابد. تا آنجا که در پایان نمایش با پافشاری بر این ارزش ها جانش را از دست می دهد اما این آغازیست برای ایسمنه تا او هم مانند آنتیگونه جستجوی خود را برای یافتن هویتش آغاز کند.
کارگردان در طراحی خود با عناصر متعددی تماشاچی را با اثر در هم می آمیزد. و به دنبال دخیل کردن تماشاچی در احساساتی است که کاراترها به عنوان زندانی در اردوگاه تجربه کرده اند. استفاده از یک نمایشگر که قبل از شروع اجرا رنج مهاجرین و در پایان  آن از طریق یک دوربین مداربسته  خود تماشاچی ها را در حال خروج از سالن نشان می دهد. نگهبان که بعد از ورود به سالن با زنجیرهای سرخ رنگ راه های خروجی را مسدود می کند و احساس زندانی بودن را به مخاطب القا می کند و حتی در پایان مخاطب را به بیرون از سالن می راند. همگی اینها عناصری هم گون هستند که در خدمت اثر تا پایان به پیش می روند.