یادداشتی بر نمایش «نقره داغ» به کارگردانی مرضیه محمدی پور

محمدحسین حسینی، تئاتر تکنفره یا مونولوگ یکی از چالشبرانگیزترین قالبهای اجرایی در هنر نمایش است. این گونه نمایشی، هنری مینیمال و مبتنی بر تواناییهای فردی بازیگر است که باید بدون حمایت جمعی بازیگران یا تغییرات متنوع صحنهای، ارتباط عاطفی و فکری قدرتمندی با مخاطب برقرار کند. در مونولوگ، هر حرکت، لحن و کلمه، اهمیت دوچندانی پیدا میکند، زیرا بازیگر به تنهایی بار روایت و احساس اثر را بر دوش میکشد.
این قالب اجرایی نه تنها فرصتی برای نمایش تواناییهای بازیگر است، بلکه بستری برای تعمق در مفاهیم عمیق انسانی و اجتماعی فراهم میآورد. از سوی دیگر، محدودیتهای این نوع تئاتر میتواند گاهی به ضعف در ارتباط یا عدم عمقبخشی کافی به پیام اثر منجر شود، بهویژه اگر کارگردانی و طراحی صحنه نتوانند بهخوبی از بار سنگین بازیگری پشتیبانی کنند.
نمایش "نقرهداغ" بهعنوان اثری مونولوگ، در همین چهارچوب ارزیابی میشود. این نمایش سعی دارد با تمرکز بر روایت یک شخصیت، به بررسی آسیبهای اجتماعی و فردی بپردازد که در ادامه تحلیل آن را ارائه خواهیم کرد.
نمایش “نقرهداغ” اثری مونولوگ است که در آن مرضیه محمدی بهعنوان نویسنده، کارگردان، و تنها بازیگر صحنه ظاهر میشود. این اثر، روایتی آشنا از آسیبهای اجتماعی نظیر کودکهمسری، فقر و اعتیاد است که با وجود پرداختی قابلقبول، نتوانسته از کلیشهها فاصله بگیرد.
طراحی صحنه، نورپردازی و موسیقی
اجزای بصری و شنیداری نمایش، از جمله طراحی صحنه، نورپردازی و موسیقی، در سطحی "معمولی و قابلقبول" قرار دارند. این عناصر هرچند به روایت کمک میکنند، اما بههیچوجه تجربهای متمایز یا نوآورانه ارائه نمیدهند. طراحی لباس و میزانسن ها نیز در همین سطح قرار دارند؛ همه چیز منظم اما فاقد خلاقیت یا پیچیدگی ویژهای است که بتواند نگاه منتقدانه یا تحلیلی را به چالش بکشد.
روایت و شخصیتپردازی
داستان فاقد گرههای دراماتیک مؤثر و اوج یا فرود چشمگیر است. نقطهای که در روایت جلب توجه میکند، زمانی است که شوهر نقره خانهای را به نام او میکند و برای همیشه میرود بدون اینکه به او دست زده باشد و در ادامه وکیلی مهربان و مثل مادر دلسوز به او کمک میرساند. اما در این مرحله، تناقضی جدی در شخصیتپردازی نقره به چشم میخورد: چرا او با وجود این حمایتها و پایان نسبی مشکلات گذشته، همچنان در زمان حال از افسردگی و پرخاشگری شدید رنج میبرد؟ این پرسش کلیدی، بیپاسخ میماند و میتواند به دلیل ضعف در عمقبخشی به شخصیت یا عدم شفافیت در بیان علتها باشد. اگرچه ممکن است کارگردان برای این پرسش پاسخی در نظر گرفته باشد، اما اجرا در انتقال آن به مخاطب ناکام میماند.
بازیگری، ریتم و اجرا
یکی از نقاط قوت “نقرهداغ”، توانایی مرضیه محمدی در حفظ ریتم و تمپوی اثر است. اجرای او، هرچند خلاقیت بصری زیادی ندارد، اما با تسلط بر متن و بیان، توانسته مخاطب را تا پایان همراه خود نگه دارد. این تسلط بهویژه در اثری مونولوگ که تنها بازیگر باید بار احساسی و دراماتیک کل روایت را به دوش بکشد، قابلتقدیر است.
تأثیرگذاری احساسی
"نقرهداغ" نمایشی است که میتواند حس همذاتپنداری و اندوهی نسبی در مخاطب ایجاد کند. با این حال، اثرگذاری آن بیشتر در سطح احساسات باقی میماند و نمیتواند مخاطب را به تفکر عمیقتر یا مواجهه انتقادی با مسئله کودکهمسری سوق دهد.
نتیجهگیری
در مجموع، "نقرهداغ" نمایشی است که علیرغم ضعفهایی در روایت و شخصیتپردازی، اجرایی روان و قابلقبول ارائه میدهد. این اثر، هرچند فاقد نوآوری یا پیچیدگیهای مفهومی است، اما در شرایط دشوار کنونی برای تولید تئاتر، تلاشی ارزشمند از سوی خانم مرضیه محمدی است. حضور ایشان بهعنوان نویسنده، کارگردان و تنها بازیگر حاضر در صحنه، نشاندهنده پشتکار و تعهد ایشان به هنر نمایش است.
به ایشان خسته نباشید و خداقوت میگویم.